معنی اجحاف
- اجحاف
- زورگویی کردن
واژههای مرتبط با اجحاف
اجحاف
- اجحاف
- کار بر کسی تنگ گرفتن
اجحاف
- اجحاف
- ستم کردن، تعدی و زیاده روی کردن، از حد اعتدال تجاوز کردن
اجحاف
- اجحاف
- ستم کردن، تعدی کردن، کار بر کسی تنگ گرفتن
اجحاف
- اجحاف
- کار بر کسی تنگ گرفتن. کار بر کسی تنگ فراگرفتن. (تاج المصادر). تکلیف بمالایطاق. استیصال. اجتراف. ایذاء. اضرار. گزند کردن.
اجحاف
- اجحاف
- تجاوز، تخطی، تعدی، درازدستی، دست اندازی، ستم، ظلم، عدول
اتحاف
- اتحاف
- تحفه دادن، تحفه فرستادن
اجذاف
- اجذاف
- تیز بریدن مرغ و شتافتن آن
اجحار
- اجحار
- جمع حجر، لانه ها، کنام ها
اجحاد
- اجحاد
- نیازمندی، نابالندگی درگیاهان
