- اجناس
- جمع جنس، گونه ها، کالاها جنس ها، جمع جنس. قسم ها نوع ها گونه ها، کاها متاع ها
معنی اجناس - جستجوی لغت در جدول جو
- اجناس
- کالاها
- اجناس
- جنس ها، کالاها، متاعها، جمع واژۀ جنس
- اجناس
- جمع جنس، قسم ها، نوع، گونه ها، کالاها، امتعه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آبچین پیچی، پنهان شدن، بچه انداختن، دیوانه کردن (آبچین کفن حوله)
جمع جند، از پارسی گندها سپاهان لشکرها، جمع جند. لشکرها
نشانیدن، انجمن، نشست باهم نشستن
آگاهی جویی سر در آوردن پی بردن
بینی رفته، کنه از خرفستران
جمع دنس، آلوده ها، زشتخویان
ورتنیدن (تغییر دادن) پیر دختر شدن
نجس کردن، پلید کردن
انس و الفت دادن
جندها، لشگرها، جمع واژۀ جند
نجس ها، چیزهایی که پاک نیست، جمع واژۀ نجس
نشستی معمولاً رسمی برای گفتگو یا مشاوره در امری
انس دادن، انس گرفتن، چیزی را دیدن و احساس کردن، صدا را شنیدن
جمع جند، لشکرها، سپاهیان
((ا ِ))
فرهنگ فارسی معین
نشانیدن، با هم نشستن برای گفتگو یا مشاوره در امری، جلسه ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان محدود که در آن چند نفر سخنرانی می کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی اتخاذ و گاه قطعنامه ای صادر می شود
انس دادن، انس گرفتن، دمسازی
دنس، افراد فرومایه
همجنس بودن
مردمان
انس ها، مردم ها، بشرها، انسان ها، جمع واژۀ انس
در بدیع آوردن دو یا چند کلمه که در تلفظ شبیه هم یا هم جنس اما در معنی مختلف باشد مانند کلمۀ «نای»، برای مثال چون نای بینوایم از این نای بینوا / شادی ندید هیچ کس از نای بینوا (مسعودسعد - ۳۱)
نای اول آلت موسیقی و نای دوم نام حصاری است که مسعودسعد سال ها در آن زندانی بوده و نیز مانند این شعر، برای مثال بهرام که گور می گرفتی همه عمر / دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟ (خیام - ۶۶)
گور اول حیوان معروف و گور دوم به معنی قبر است، تجنیس
جناس مزدوج (مکرر): در ادبیات در فن بدیع آوردن دو کلمۀ هم جنس یا شبیه در کنار یکدیگر مانند این شعر، برای مثال با رخت ای دلبر عیار، یار / نیست مرا نیز به گل کار، کار ی تا رخ گلنار تو رخشنده گشت / بر دل من ریخته گلنار، نار ی چشم تو خونخواره و هر جادویی / مانده از آن چشمک خونخوار، خوار (منوچهری - ۴۶)
نای اول آلت موسیقی و نای دوم نام حصاری است که مسعودسعد سال ها در آن زندانی بوده و نیز مانند این شعر،
گور اول حیوان معروف و گور دوم به معنی قبر است، تجنیس
جناس مزدوج (مکرر): در ادبیات در فن بدیع آوردن دو کلمۀ هم جنس یا شبیه در کنار یکدیگر مانند این شعر،
جنس عالی: (پس انتها ارتقا به جنسی بود که بالای او جنسی نبود و آنرا جنس عالی خوانند وجنس عالی را جنس الاجناس نیز خوانند)