معنی انجاس - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با انجاس
انجاس
- انجاس
- پلید ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پلید کردن. (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). نجس کردن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
انجاس
- انجاس
- انجاص. (از دزی ج 1 ص 40). انجاص، آلو. (از مهذب الاسماء). رجوع به انجاص شود
لغت نامه دهخدا
انجاس
- انجاس
- جَمعِ واژۀ نَجس و نِجس ونَجَس و نَجِس و نَجُس. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پلیدیها. (غیاث اللغات) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
اجناس
- اجناس
- جمع جنس، گونه ها، کالاها جنس ها، جمع جنس. قسم ها نوع ها گونه ها، کاها متاع ها
فرهنگ لغت هوشیار