جدول جو
جدول جو

معنی اجل - جستجوی لغت در جدول جو

اجل
زمان مرگ، مرگ، نهایت مدت چیزی، مهلت
اجل معلق: کنایه از مرگ ناگهانی
تصویری از اجل
تصویر اجل
فرهنگ فارسی عمید
اجل
جلیل تر، بزرگ تر، بزرگوارتر، بزرگ، والامقام
تصویری از اجل
تصویر اجل
فرهنگ فارسی عمید
اجل
((اَ جَ لّ))
جلیل تر، بزرگوارتر
تصویری از اجل
تصویر اجل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجلی
تصویر اجلی
روشن تر هویداتر جلی تر. روشن تر هویداتر مقابل اخفی: (معرف باید از معرف اجلی باشد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجله
تصویر اجله
جمع جلیل، بزرگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجله
تصویر اجله
جلیل، بزرگوار، کلان سال و محترم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجلی
تصویر اجلی
((اَ لا))
جلی تر، روشن تر، هویداتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجله
تصویر اجله
((اَ جِ ل َّ یا لِّ))
جمع جلیل، بزرگان، مهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذاجل
تصویر ذاجل
ستمگر، ظالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راجل
تصویر راجل
پیاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاجل
تصویر زاجل
مرد بلند آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاجل
تصویر جاجل
رختخواب، جاجو: (جاجل بچه هارا بیندازخ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاجل
تصویر عاجل
ویژگی آنچه به سرعت فرامی رسد یا انجام می شود، باشتاب، شتابان مثلاً مرگ عاجل، مقابل آجل، ویژگی آنچه مربوط به زمان کنونی است، فعلی، مقابل آجل، کنایه از زمان حال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راجل
تصویر راجل
پیاده، آنکه با پای خود به راهی می رود و سوار بر مرکب نیست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاجل
تصویر عاجل
شتاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاجل
تصویر جاجل
((جُ))
رختخواب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راجل
تصویر راجل
((جِ))
کسی که پیاده راه رود، پیاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاجل
تصویر زاجل
((جِ))
مرد بلند آواز، یکی از آهنگ های موسیقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عاجل
تصویر عاجل
((جِ))
شتاب کننده، تند، سریع، این جهان، دنیا، اکنون، زمان حال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجلواذ
تصویر اجلواذ
شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجلش رسیده
تصویر اجلش رسیده
مرگش رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجلال
تصویر اجلال
جمع جل، پالان ها دامپوش ها بزرگداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجلاف
تصویر اجلاف
جمع جلف، فرومایگان سبکسران، ستمکاران، تهی میانان فرومایگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجلاسیه
تصویر اجلاسیه
انجمنیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجلاسی
تصویر اجلاسی
امجمنیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجلاس کردن
تصویر اجلاس کردن
انجمن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجلاس
تصویر اجلاس
نشانیدن، انجمن، نشست باهم نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجلاد الانسان
تصویر اجلاد الانسان
پوسته های آدمی تن مردم کالبد انسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجلاد
تصویر اجلاد
جمع جلد، پوست ها پوسته ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع جلب، افروخته ها آن چه برای افروختن از شهری به شهری برند، کسانی که دام برای فروش از شهری به شهری برند چوبداران فراهم آمدن، بانگ برداشتن، ترفند ورزی، خشک شدن خون دلمگی به شدن زخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجل مقدر
تصویر اجل مقدر
مرگ سرنوشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجل معلق
تصویر اجل معلق
مرگ ناگهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجل گیاه
تصویر اجل گیاه
تاج زری از گیاهان تاج الملوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجل گیا
تصویر اجل گیا
تاج الملوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجل گشته
تصویر اجل گشته
اجل گردیده اجل رسیده
فرهنگ لغت هوشیار