- اجداث
- قبرها، گورها، گورکندن
معنی اجداث - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع جدش
جمع جدر، گره های گوشتی ها، زگیل
جد، نیاکان
خشکسالی بی بارانی
کورکردن
ظاهر وپیدا کردن
نیاکان
ساخت، پدید آوردن
حدث ها، جوانان، جمع واژۀ حدث
جدها، نیاکان، پدربزرگها، جمع واژۀ جد
تاسیس کردن، ساختن، چیز تازه به وجود آوردن
((اَ))
فرهنگ فارسی معین
جمع حدث، نوها، تازه ها، هر چیز تازه و نو پدید آمده، جوانان، نوعی حقوق دیوانی (در عهد صفویه)، اربعه، حدث های چهارگانه، قتل، ازاله بکارت، شکستن دندان و کور کردن، دهر، بلاهای روزگار، پیشامدهای دوران، مو
جمع جد، نیاکان