ملک یا مالی را به مدت معینی در اختیار کسی گذاشتن در برابر دریافت بهای تعیین شده، بهای تعیین شده در برابر استفاده از ملک یا مال که به صاحب آن پرداخت می شود
ملک یا مالی را به مدت معینی در اختیار کسی گذاشتن در برابر دریافت بهای تعیین شده، بهای تعیین شده در برابر استفاده از ملک یا مال که به صاحب آن پرداخت می شود
خداوند شتران گرگین شدن. (تاج المصادر). خداوند شتران یا گوسفندان گرگین شدن، قرض را تأخیر کردن. دیرتر ستاندن دین. مهلت دادن در ادای دین: اجرّه الدین. (منتهی الارب) ، تبعیت کردن در سرور و اغانی: اجرّ فلاناًاغانیه. (منتهی الارب) ، نیزه در نیزه زده گذاشتن. نیزه در مطعون بگذاشتن. (زوزنی) (تاج المصادر) : اجرّه، نیزه زد و گذاشت آن را در زخم که می کشد آنرا. (منتهی الارب) ، نشخوار کردن شتر، اجرّه رسنه، بگذاشت او را تا هرچه خواهد کند. (منتهی الارب). افسار کسی را بسر خود او زدن
خداوند شتران گرگین شدن. (تاج المصادر). خداوند شتران یا گوسفندان گرگین شدن، قرض را تأخیر کردن. دیرتر ستاندن دین. مهلت دادن در ادای دین: اجرّه الدین. (منتهی الارب) ، تبعیت کردن در سرور و اغانی: اجرّ فلاناًاغانیه. (منتهی الارب) ، نیزه در نیزه زده گذاشتن. نیزه در مطعون بگذاشتن. (زوزنی) (تاج المصادر) : اجرّه، نیزه زد و گذاشت آن را در زخم که می کشد آنرا. (منتهی الارب) ، نشخوار کردن شتر، اجرّه رَسنه، بگذاشت او را تا هرچه خواهد کند. (منتهی الارب). افسار کسی را بسر خود او زدن
جمع واژۀ تجربه. (از غیاث اللغات) (از آنندراج) (ازناظم الاطباء). تجارب جمع تجربه که اغلب بضم راء تلفظ میشود، بکسر آن است و این اشتباه شاید از نزدیکی وزن این کلمه بوزن مصدر تفاعل رخ داده باشد. (نشریۀ دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 2) : ایشان مراتجارب کردند بی محابا دیدند قدرت من دیدند کامگاری. منوچهری. این طبیبان را داروهاست و آن خرد است و تجارب پسندیده. (تاریخ بیهقی). و هرکه از فیوض آسمانی و عقل غریزی بهره مند است... و درتجارب متقدمان تأمل عاقلانه واجب دید آرزوهای دنیا بیابد و در آخرت نیکبخت گردد. (کلیله و دمنه). تا چنانکه خواص مردمان برای شناختن تجارب بدان مایل باشندعوام بسبب هزل هم بخوانند. (کلیله و دمنه). لیکن ازوجه قیاس آن نیکوتر که زیان دیگران را دیده باشد و سود تجارب ایشان برداشته. (کلیله و دمنه)
جَمعِ واژۀ تَجرِبَه. (از غیاث اللغات) (از آنندراج) (ازناظم الاطباء). تجارب جمع تجربه که اغلب بضم راء تلفظ میشود، بکسر آن است و این اشتباه شاید از نزدیکی وزن این کلمه بوزن مصدر تفاعل رخ داده باشد. (نشریۀ دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 2) : ایشان مراتجارب کردند بی محابا دیدند قدرت من دیدند کامگاری. منوچهری. این طبیبان را داروهاست و آن خرد است و تجارب پسندیده. (تاریخ بیهقی). و هرکه از فیوض آسمانی و عقل غریزی بهره مند است... و درتجارب متقدمان تأمل عاقلانه واجب دید آرزوهای دنیا بیابد و در آخرت نیکبخت گردد. (کلیله و دمنه). تا چنانکه خواص مردمان برای شناختن تجارب بدان مایل باشندعوام بسبب هزل هم بخوانند. (کلیله و دمنه). لیکن ازوجه قیاس آن نیکوتر که زیان دیگران را دیده باشد و سود تجارب ایشان برداشته. (کلیله و دمنه)
جمع اجاره اجاره ها. رهانیدن بفریاد رسیدن زینهار دادن، به مزد دادن خانه و جز آن، به مزد گرفتن، اجیر داشتن، کراء کرایه منفعت مالی که مستاء جر به موجر بپردازد، مزدوری که کسی را میدهند، تملیک منافع عقدی که بموجب آن مستاء جر مالک منافع عین مستاء جره شود
جمع اجاره اجاره ها. رهانیدن بفریاد رسیدن زینهار دادن، به مزد دادن خانه و جز آن، به مزد گرفتن، اجیر داشتن، کراء کرایه منفعت مالی که مستاء جر به موجر بپردازد، مزدوری که کسی را میدهند، تملیک منافع عقدی که بموجب آن مستاء جر مالک منافع عین مستاء جره شود