- اثیریه
- مونث اثیری، جمع اثیریات
معنی اثیریه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به اثیر
گوش خر از گیاهان
جمع اثیریه اجرام سماوی از افلاک و غیره
اثیر مانند: (از تاثیر شعله آتش اثیروش به فصل دی مزاج با حور دهد) (مرزبان نامه. بارانی 107)
واحد اثاث رخت خانه قماش خانه، مبل، کالا متاع. تصرفی است در لغت (اثاثیه) و آن فصیح نیست
گیاهی از تیره آله که پایا میباشد و ارتفاعش بین 30 تا 50 سانتیمتر است و برگهایش نازک و نسبه پهن و سبز تیره است و گلهایش برنگهای ارغوانی و آبی و گاهی سفید است
فراخ خویی، شادی (از بخشش)، دهش سرشتی انگلیسی سرگرش
شاخه ای از گروه زیدیه پیروان ذکیربن صفوان
بیشینه مهیستی
پرند موی
گونه ای کشتی ناو
اشعری، از فرقه های اهل سنت، پیرو ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری که معتقد به جبر بوده و با خردگرایی مخالف بودند، جمع اشاعره، پیرو فرقۀ اشعری
پیروان نصیر و ابن حزم از گزافندگان که باور داشتند باشنادگان آسمان می توانند پیکر زمینی بپذیرند آنان پس از پیامبر (ص) علی بن ابیطالب (ع) را و هم چنین فرزندانش را بهترین آدمیان و برابر با خدا می دانستند
دیناری بود ازمسکوکات دوره بنی امیه که درزمان خلافت یزیدبن عبدالملک بوسیله عمربن هبیره (ازاعمال بنی امیه درعراق) ضرب شد، پس ازعهد بنی امیه منصور خلیفه عباسی فقط سه سکه از نقوداموی راپذیرفت وآن سه عبارت بودند از: هبیریه خالدیه ویوسفیه که سالها رواج داشتند
بیراه، راه کج و غلط
دیگ پایه دیگ پایه سنگین سنگی که دیگ بر آن نهند، جمع اثافی و اثافی
انتقام وقصاص
اسارت اسیر شدن
فرمان نامه
مونث ثایر، هیجان
کدسور سور و میهمانی برای خانه نو
از پارسی میر بانو خدیش مونث امیر خاتون خانم
دستور کتبی
ساحل کنار دریا
نیکویی، شادکامی، رستگاری، آزادگی مونث خیری وابسته به خیر: امور خیریه (کالرهایی که نفع و خیر خلق در آن باشد)
بحران، وضع بد، برانگیخته، منتشرشونده، برپاشده
بیماری توتی مرغاک
کثیره در فارسی مونث کثیر بنگرید به کثیر
گاو شد کار شد کار یا شتکار زمینی را گویند که برای تخم کاشتن شیار کرده باشند
نثریه در فارسی مونث نثری اسرواد دیپ ناسرود مونث نثری، جمع نثریات