در دستور زبان ضمیر آوردن برای اسمی در کلام، به ضمیر آوردن، در علم عروض ساکن کردن تای متفاعلن است که تبدیل به مستفعلن شود، در ضمیر نگه داشتن، در دل پنهان داشتن، در دل نهان داشتن
در دستور زبان ضمیر آوردن برای اسمی در کلام، به ضمیر آوردن، در علم عروض ساکن کردن تای متفاعلن است که تبدیل به مستفعلن شود، در ضمیر نگه داشتن، در دل پنهان داشتن، در دل نهان داشتن
جمع واژۀ عمر، عمر، عمر، بمعنی زندگانی. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عمرها و زندگانیها، این جمع عمر است. (از منتخب و مدار از غیاث اللغات). جمع واژۀ عمر، بمعنی حیات. (از اقرب الموارد). جمع واژۀ عمر. (دهار). عمرها و زندگانیها. (ناظم الاطباء).
جَمعِ واژۀ عَمر، عُمر، عُمُر، بمعنی زندگانی. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عمرها و زندگانیها، این جمع عمر است. (از منتخب و مدار از غیاث اللغات). جَمعِ واژۀ عَمر، بمعنی حیات. (از اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ عُمر. (دهار). عمرها و زندگانیها. (ناظم الاطباء).
شمار: صد بار بروزی در، پرها بشمارند چون نیم دبیری که غلط کرده به اشمار. منوچهری. که ضرورت بود عقد این گدا این غریب اشمار را نبود وفا. مولوی. و رجوع به غریب اشمار شود
شمار: صد بار بروزی در، پرها بشمارند چون نیم دبیری که غلط کرده به اشمار. منوچهری. که ضرورت بود عقد این گدا این غریب اشمار را نبود وفا. مولوی. و رجوع به غریب اشمار شود