- اثم
- ناشایست
معنی اثم - جستجوی لغت در جدول جو
- اثم ((اِ))
- گناه، خطا، کاری که کردن آن روا نباشد
- اثم
- گناه، بزه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ثمر
سرمه، سنگ سرمه
نابود، تک افتاده، کرخت (بی حس) بر سینه خفته، تنها بر زمین افتاده افتاده، هلاک شده، برجای مانده، بی حسی وحرکت شده، جمع جاثمین
توبه کردن، باز ایستادن از گناه خستوییدن (اقرار اعتراف)، باز ایستادن از گناه پتتیدن (توبه کردن) باز ایستادن از گناه توبه کردن
خودداری کردن و بازایستادن از گناه و توبه کردن
بخشنده
کوبنده، شکننده، بوسه دهنده، دهان بندنده
جمع ماثم ماثمه، بزه کاریها کیفر سزای گناه جمع ماثم و ماثمه خطاها بزه کاریها. جزای گناه پاداش بزه
جمع ثمن و ثمین
جمع ثمار و جج ثمر میوه ها میوه آوردن درخت بار آوردن، میوه دار شدن میوه دادن میوه دار گشتن
ثمن ها، قیمت ها، بهاها، جمع واژۀ ثمن
ثمرها، بارهای درخت، میوه ها، جمع واژۀ ثمر
جمع حلم ، بردباریها سکونها وقارها، عقل ها،جمع حلم : خوابها خوابهای شیطانی خوابهای شوریده که آنرا نتوان تعبیر کرد،جمع حلیم بردباران
پت بینی بینی پهن، شیر از جانوران
گناهکار تبه کار بزه مند بزه کار بزه گر مذنب مجرم عاصی، دروغگوی دروغزن، لقب ابوجهل، لقب یزد گرد پسر بهرام پادشاه ساسانی (در نزد عرب) بزه گر بزهکار
وادی کنار شکسته و رخنه شده، رخنه شده رخنه دار، شمشیر و نیزه که در آن رخنه شود، اثرم
آنکه دندان پیشین و رباعیه وی افتاده است یا خاص است به افتادن دندان پیشین دندان پیشین شکسته دندان بیفتاده شکسته دندان (تاء نیث آن ثریاء)، اجتماع قبض و خرم یا فعول خرم شود و عول بماند چون فعل از فعولن بواسطه قبض و ثلم خیزد آنرا اثرم خوانند (اثلم)
نشان، آنچه که از کسی باقی بماند، علامت
چینهای ابرو و پیشانی
سپیدبینی اسپ، بی زبانی
بینی دراز، خودبین، مهتر بزرگ تیره مرد بلندبینی، مرد خودپسند خود بین. گیاهی است از تیره چلیپائیان
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام پسر سام بن نوح، پدر عاد، باغ یا شهری که شداد پسر عاد بنا کرد، نام دختر گودرز و همسر رستم پهلوان شاهنامه (شهربانو ارم)
یادمان، یادواره، هنایش، نوزند، نوشته، نشانه، کارآیی
پرهیز، خودداری
گناهکار
برجسته ترین
گناهکار بزهکار گناهکار مجرم مذنب
کر، ناشنوا
خشمیدن، چسبیدن پیوستن، بند آمدن: پیشاب