وسیله ای فلزی که با برق یا زغال گرم می شود و با آن چروک های لباس یا پارچه را برطرف می کنند اتو زدن (کردن، کشیدن): کشیدن اتوی داغ بر روی جامه یا پارچه که چروک های آن هموار شود
وسیله ای فلزی که با برق یا زغال گرم می شود و با آن چروک های لباس یا پارچه را برطرف می کنند اتو زدن (کردن، کشیدن): کشیدن اتوی داغ بر روی جامه یا پارچه که چروک های آن هموار شود
نام نه تن از پاپهای مسیحی: اتین اول، پاپ از سال 254 تا 257 میلادی ذکران وی دوم اوت است. اتین دوم، از سال 752 تا 757 میلادی پاپ بوده و از پپن لوبرف، متحد خویش در جنگ برعلیه استولف، اگزارکات راون را، که منبع قدرت دنیوی پاپ ها گردید، دریافت کرد. اتین سوم، از سال 768 تا 772 میلادی پاپ بود. اتین چهارم، از سال 816 تا 817 میلادی مقام پاپی داشت. اتین پنجم، از سال 885 تا 891 میلادی پاپ بود و به کثرت احسان مشهور است. اتین ششم، از 896 تا 897 میلادی پاپ بود و او را بخبه بکشتند. اتین هفتم، از 929 تا 931 میلادی پاپ بود. اتین هشتم، از 939 تا 942 میلادی سمت پاپی داشت. اتین نهم، از 1057 تا 1058 میلادی پاپ بود نام چهار تن از پادشاهان هنگری: اتین اول (سن...) ، پادشاه هنگری (997- 1038 میلادی). او بترویج و انتشار دین مسیح در مملکت خویش یاری کرد. ذکران مخصوص وی بیستم ماه اوت است. اتین دوم، پادشاه هنگری از 1114 تا 1131م. اتین سوم، پادشاه هنگری از 1161 تا 1173م. اتین چهارم، پادشاه هنگری از 1270 تا 1272م، کلان سرین. ج، اثاث، اثائث یا استین. نام خاندانی است در فرانسه و از این خاندان علمای بسیار برخاسته اند. سر و رئیس این خاندان در 1460 میلادی بپاریس متولد شده و در 1521 وفات کرده است و نام او هانری اتین است. پسر او ربرت و شارل پسر ربرت به نام اتین دوم از مشاهیر این خاندانند. (قاموس الاعلام)
نام نُه تن از پاپهای مسیحی: اتین اول، پاپ از سال 254 تا 257 میلادی ذکران وی دوم اوت است. اتین دوم، از سال 752 تا 757 میلادی پاپ بوده و از پپن لوبرف، متحد خویش در جنگ برعلیه استولف، اگزارکات ِ راون را، که منبع قدرت دنیوی پاپ ها گردید، دریافت کرد. اتین سوم، از سال 768 تا 772 میلادی پاپ بود. اتین چهارم، از سال 816 تا 817 میلادی مقام پاپی داشت. اتین پنجم، از سال 885 تا 891 میلادی پاپ بود و به کثرت احسان مشهور است. اتین ششم، از 896 تا 897 میلادی پاپ بود و او را بخبه بکشتند. اتین هفتم، از 929 تا 931 میلادی پاپ بود. اتین هشتم، از 939 تا 942 میلادی سمت پاپی داشت. اتین نهم، از 1057 تا 1058 میلادی پاپ بود نام چهار تن از پادشاهان هُنگری: اتین اول (سَن...) ، پادشاه هنگری (997- 1038 میلادی). او بترویج و انتشار دین مسیح در مملکت خویش یاری کرد. ذکران مخصوص وی بیستم ماه اوت است. اتین دوم، پادشاه هنگری از 1114 تا 1131م. اتین سوم، پادشاه هنگری از 1161 تا 1173م. اتین چهارم، پادشاه هنگری از 1270 تا 1272م، کلان سرین. ج، اِثاث، اَثائث یا استین. نام خاندانی است در فرانسه و از این خاندان علمای بسیار برخاسته اند. سر و رئیس این خاندان در 1460 میلادی بپاریس متولد شده و در 1521 وفات کرده است و نام او هانری اتین است. پسر او ربرت و شارل پسر ربرت به نام اتین دوم از مشاهیر این خاندانند. (قاموس الاعلام)
اتی ّ، آرمیدن با زن، بودن، آوردن. - اتیان بمثل، نظیر و شبیه آوردن چیزی را. ، کردن کاری را: به ترک شر و به اتیان خیر دارم امر همه مخالف امر است ترک و اتیانم. سوزنی. ، هلاک کردن، نزدیک رسیدن بلا یا دشمن کسی را، ارتکاب. ارتکاب ذنوب. - اتیان البهائم، مجازات این اتیان تعزیر است. (اصطلاح فقه)
اَتِی ّ، آرمیدن با زن، بودن، آوردن. - اتیان بمثل، نظیر و شبیه آوردن چیزی را. ، کردن کاری را: به ترک شر و به اتیان خیر دارم امر همه مخالف امر است ترک و اتیانم. سوزنی. ، هلاک کردن، نزدیک رسیدن بلا یا دشمن کسی را، ارتکاب. ارتکاب ذنوب. - اتیان البهائم، مجازات این اتیان تعزیر است. (اصطلاح فقه)
طاقت بود، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 412)، تاب و طاقت و توانائی، (برهان) (ناظم الاطباء)، همان توان است، (از شرفنامۀ منیری)، طاقت و توانائی که تاب باشد، (انجمن آرا) (آنندراج)، تاب و طاقت، (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی)، طاقت بود و توانائی، (اوبهی) : بدیشان نبد زآتش مهر تیو به یک ره برآمد ز هر دو غریو، عنصری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 412)، یکی مهره باز است گیتی که دیو ندارد به ترفند او هیچ تیو، عنصری، نگه کرد از دور سالار نیو گریزان سپه دید بی هوش و تیو، اسدی، فتادند بر خاک بی هوش و تیو نمیداشتند از غم دل غریو، اسدی (گرشاسب نامه)، ، به معنی یعنی هم آمده است که به عربی ای گویند، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)، کلمه تفسیر به معنی یعنی، بهادر و جنگجو، دانا و عاقل و خردمند، (ناظم الاطباء)
طاقت بود، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 412)، تاب و طاقت و توانائی، (برهان) (ناظم الاطباء)، همان توان است، (از شرفنامۀ منیری)، طاقت و توانائی که تاب باشد، (انجمن آرا) (آنندراج)، تاب و طاقت، (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی)، طاقت بود و توانائی، (اوبهی) : بدیشان نبد زآتش مهر تیو به یک ره برآمد ز هر دو غریو، عنصری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 412)، یکی مهره باز است گیتی که دیو ندارد به ترفند او هیچ تیو، عنصری، نگه کرد از دور سالار نیو گریزان سپه دید بی هوش و تیو، اسدی، فتادند بر خاک بی هوش و تیو نمیداشتند از غم دل غریو، اسدی (گرشاسب نامه)، ، به معنی یعنی هم آمده است که به عربی ای گویند، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)، کلمه تفسیر به معنی یعنی، بهادر و جنگجو، دانا و عاقل و خردمند، (ناظم الاطباء)
مهلک تر. - امثال: اتوی من دین، و انما قیل ذلک لان ّ اکثر الدّیون هالک ذاهب. اتوی من سلف، السلف و السلم واحد و هما ما اسلف من طعام او غیره. (مجمع الامثال)
مهلک تر. - امثال: اتوی من دین، و انما قیل ذلک لان ّ اکثر الدّیون هالک ذاهب. اتوی من سلف، السلف و السلم واحد و هما ما اسلف من طعام او غیره. (مجمع الامثال)
رام تر. منقادتر. - امثال: اتیس من تیوس تویت، قال حمزه هذا مثل حکاه محمد بن حبیب و لم یذکر فی ای ّ موضع یجب ان یوضع و تویت قبیله من قبائل قریش و هو تویت بن حبیب بن اسد بن عبدالعزّی قال و حکی ایضاً: اتیس من تیوس البیّاع، و لم یفسره ایضاً. قال حمزه فسألت عنه اباالحسین النسابه الاصبهانی فذکر انه البیاع بن عبدیالیل بن ناشب بن نمیره بن سعد بن لیث بن بکر و بنته ریطه بنت ام ابی احیحه سعید بن العاص و یعیّرون به. (مجمعالامثال میدانی)
رام تر. منقادتر. - امثال: اتیس من تیوس تویت، قال حمزه هذا مثل حکاه محمد بن حبیب و لم یذکر فی ای ّ موضع یجب ان یوضع و تویت قبیله من قبائل قریش و هو تویت بن حبیب بن اسد بن عبدالعزّی قال و حکی ایضاً: اتیس من تیوس البیّاع، و لم یفسره ایضاً. قال حمزه فسألت عنه اباالحسین النسابه الاصبهانی فذکر انه البیاع بن عبدیالیل بن ناشب بن نمیره بن سعد بن لیث بن بکر و بنته ریطه بنت ام ابی احیحه سعید بن العاص و یعیّرون به. (مجمعالامثال میدانی)
اتل. عدیل. رودی است که از شمال بحر خزر وارد آن دریاچه میشود و امروز به ولگا معروفست. گویند خزر را کنار جوی اتیل خوش آمد از دیگر جایها و آنجا شهر خزران بنا نهاد. (مجمل التواریخ و القصص). رجوع به آتل و اتل شود
اتل. عدیل. رودی است که از شمال بحر خزر وارد آن دریاچه میشود و امروز به ولگا معروفست. گویند خزر را کنار جوی اتیل خوش آمد از دیگر جایها و آنجا شهر خزران بنا نهاد. (مجمل التواریخ و القصص). رجوع به آتل و اتل شود
سن اتین، اولین شهید مسیحیست که در اورشلیم سنگسار شد. ذکران وی در 26 دسامبر است، گمگشته تر. - امثال: اتیه من فقید ثقیف، قالوا کان بالطّایف فی اول الاسلام اخوان فتزوج احدهما امراءه من بنی کنه ثم ّ رام سفراً فاوصی الاخ بها فکان یتعهدها کل یوم بنفسه و کانت من احسن الناس وجهافذهبت بقلبه فضنی و اخذت قوته حتی عجز عن المشی ثم عجز عن القعود و قدم اخوه فلما رآه بتلک الحال قال ما لک یا اخی ما تجد قال مااجد شیئاً غیرالضعف فبعث اخوه الی الحرث بن کلده طبیب العرب فلما حضره لم یجد به عله من مرض و وقع له ان ما به من عشق فدعا بخمر ففت فیها خبزا فاطعمه ایاه ثم اتبعه بشربه منها فتحرک ساعه ثم نفضه رأسه و رفع عقیرته بهذه الابیات: المّا بی علی الابیات بالخیف نززهنه غزال ثم یحتل بها دور بنی کنه غزال احورالعینین فی منطقه غنه. فعرف انه عاشق فاعاد الیه الخمر فانشاء یقول: ایها الجیره اسلموا و قفوا کی تکلموا اخذ الحی ّ حظهم من فؤادی فانعموا خرجت مزنه من البحر ریا تحمحم و هی ما کنتی و تزعم انی لها حم . فعرف اخوه ما به فقال یا اخی هی طالق ثلاثا فتزوجها فقال و هی طالق یوم اتزوجها. ثم ّ ثاب الیه ثائب من العقل و القوه ففارق الطائف خفراً (حضراً ؟) و هام فی البرّ فمارئی بعد ذلک فمکث اخوه ایاماً ثم مات کمداً علی اخیه فضرب به المثل و سمی فقید ثقیف. (مجمعالأمثال میدانی). ، سرگشته تر. سرگردان تر. - امثال: اتیه من قوم موسی، هذا من التیه بمعنی التحیّر و ارادوا به مکثهم فی التیه اربعین سنه. (مجمع الامثال میدانی)
سن اتین، اولین شهید مسیحیست که در اورشلیم سنگسار شد. ذکران وی در 26 دسامبر است، گمگشته تر. - امثال: اتیه من فقید ثقیف، قالوا کان بالطّایف فی اول الاسلام اخوان فتزوج احدهما امراءه من بنی کنه ثم ّ رام سفراً فاوصی الاخ بها فکان یتعهدها کل یوم بنفسه و کانت من احسن الناس وجهافذهبت بقلبه فضنی و اخذت قوته حتی عجز عن المشی ثم عجز عن القعود و قدم اخوه فلما رآه بتلک الحال قال ما لک یا اخی ما تجد قال مااجد شیئاً غیرالضعف فبعث اخوه الی الحرث بن کلده طبیب العرب فلما حضره لم یجد به عله من مرض و وقع له ان ما به من عشق فدعا بخمر ففت فیها خبزا فاطعمه ایاه ثم اتبعه بشربه منها فتحرک ساعه ثم نفضه رأسه و رفع عقیرته بهذه الابیات: المّا بی علی الابیات بالخیف نَزُزْهنه غزال ثم یحتل بها دور بنی کنه غزال احورالعینین فی منطقه غنه. فعرف انه عاشق فاعاد الیه الخمر فانشاء یقول: ایها الجیره اسلموا و قفوا کی تکلموا اخذ الحی ّ حظهم من فؤادی فانعموا خرجت مزنه من البحر ریا تحمحم و هی ما کنتی و تزعم انی لها حم ُ. فعرف اخوه ما به فقال یا اخی هی طالق ثلاثا فتزوجها فقال و هی طالق یوم اتزوجها. ثم ّ ثاب الیه ثائب من العقل و القوه ففارق الطائف خفراً (حضراً ؟) و هام فی البرّ فمارئی بعد ذلک فمکث اخوه ایاماً ثم مات کمداً علی اخیه فضرب به المثل و سمی فقید ثقیف. (مجمعالأمثال میدانی). ، سرگشته تر. سرگردان تر. - امثال: اتیه من قوم موسی، هذا من التیه بمعنی التحیّر و ارادوا به مکثهم فی التیه اربعین سنه. (مجمع الامثال میدانی)
معجب تر. - امثال: اتیه من احمق ثقیف، هذا من التیه الذی هو الصّلف و احمق ثقیف هو یوسف بن عمر، کان امیرالعراقین من قبل هشام بن عبدالملک و کان اتیه و احمق عربی امر و نهی فی دولهالاسلام. و من حمقه ان حجاماً کان یحجمه فلما اراد ان یشرط ارتعدت یده فاحس ّ بذلک یوسف و کان حاجبه قائماً علی رأسه فقال له قل لهذا البائس لاتخف و کان قصیراً جدّا قمیا فکان الخیاط عند قطع ثیابه اذا قال له یحتاج الی زیاده اکرمه و حباه و اذا قال یفضل شی ٔ اهانه و اقصاه. (مجمعالامثال میدانی).
معجب تر. - امثال: اتیه من احمق ثقیف، هذا من التیه الذی هو الصّلف و احمق ثقیف هو یوسف بن عمر، کان امیرالعراقین من قبل هشام بن عبدالملک و کان اتیه و احمق عربی امر و نهی فی دولهالاسلام. و من حمقه ان حجاماً کان یحجمه فلما اراد ان یشرط ارتعدت یده فاحس ّ بذلک یوسف و کان حاجبه قائماً علی رأسه فقال له قل لهذا البائس لاتخف و کان قصیراً جدّا قمیا فکان الخیاط عند قطع ثیابه اذا قال له یحتاج الی زیاده اکرمه و حباه ُ و اذا قال یفضل شی ٔ اهانه و اقصاه. (مجمعالامثال میدانی).
شهرکیست بخراسان به آخر عمل گوزگانان و اندر بیابانهای این شهر مقدار بیست هزار مرد است عرب، مردمانی اند با گوسپندان و شتران بسیار و امیرشان از حضرت ملک گوزگانان رود و صدقات بدو دهند و این عرب توانگرترند از همه عرب که اندر خراسانند پراکنده بهرجائی. (حدود العالم) ، آستیاگس. آخرین پادشاه سلسلۀ ماد. اسم این شاه را هرودت آستیاگس نوشته و کتزیاس آستی گاس. راجع به اسامی پادشاهان ماد هشت جدول بدست آمده، پنج از هرودت و سه از کتزیاس. در سه جدول از هشت جدول مذکور اسم این شاه اژدهاک نوشته شده، نبونید پادشاه بابل اسم او را ایخ توویگو نویسانده و محققاً معلوم نیست که آستیاگس، آستی گاس ونیز ایخ توویگو مصحف چه اسمی است، ظن قوی این است که مصحف اژدهاک می باشد، زیرا مارآپاس کاتینا مورخ ارمنستان هم اسم او را چنانکه بیاید آشداهاک نوشته که همان اژدهاک است. بهرحال او پسر هووخشتر بود و مدت سلطنتش موافق روایات هرودت از584 تا 550 قبل از میلاد در زمان او دولت ماد منقرض شد و وقایع چنین بود: اوضاع آسیای غربی: وقتی که این شاه بتخت نشست، دولت ماد بزرگترین دولت آسیای غربی بشمار میرفت و ابهتی، که هووخشتر به ماد داده بود دلالت میکرد براینکه این دولت آتیۀ درخشان تری خواهد داشت، ولی برخلاف انتظار، چنانکه در جای خود بیاید، دیری نگذشت که دولت مزبور بدست کوروش بزرگ منقرض شد (550 قبل از میلاد). اژدهاک در بدو سلطنت خود خواست به جهانگیریهای هووخشتر ادامه دهد، ولی بزودی دریافت که اوضاع آسیای غربی و موقع دول همجوار مانع از این کار است، زیرا اگر او میخواست از طرف مغرب توسعه یابد میبایست با دولت لیدی و بابل بجنگد. دولت اولی بواسطۀ زحمات آلیات و کرزوس قوی بود، با یونانیها و مصر روابط دوستانۀ محکمی داشت و بعلاوه دختر آلیات ملکۀ ماد بود. بابل هم پادشاهی داشت، مانند بخت النصر فعال و بااراده و درافتادن با چنین سلطانی صلاح ماد نبود، بخصوص که خواهر اژدهاک ملکۀ ماد بشمار میرفت. از طرف دیگر لیدیه و بابل هم، چون قوت ماد را می دیدند نمیخواستند بهانه ای برای جنگ ایجاد کنند. این بود که تقریباً در مدت سی سال صلح و آرامش مختل نشد و در این مدت بخت النصر استحکامات بابل را قوی کرد و این شهر را به اندازه ای آراست که بابل مجدداً مقام سابق خود را بازیافت و آنرا عروس شهرها و پایتخت آسیا گفتند. بعد از بخت النصر دوم، در میان جانشینان او کسی پیدا نشد که کارهای اورا دنبال کند. نفاق داخلی، که بواسطۀ وجود بخت النصر قوی و بااراده موقتاً فرونشسته بود، مجدداً شروع شد، چند نفر بتخت نشسته بزودی کشته شدند یا درگذشتند و بالاخره کاهنان بابل شخصی را نبونید (به بابلی نبونه خید) نام، که از خانوادۀ سلطنت نبود، بتخت نشاندند. از لوحه هائی که در بابل یافته اند، معلوم میشود که پدر این شخص کاهن معبد سین یعنی رب النوع ماه در حرّان بوده و شاید قرابتی با خانوادۀ سلطنت آسور داشته.بهرحال او شخصی نبود که بتواند در چنین موقع باریک دولت بابل را اداره کند و فقط از این جهت او را بتخت نشاندند که در کنگاش کاهنان بر ضدّ پادشاه قبل شرکت داشت. با وجود این سستی داخلی آرامش بابل بواسطۀ ابهتی که دولت مزبور در زمان بخت النصر یافته بود، دوام داشت. سوریه حرکتی نمیکرد. حتی صور از بابل میخواست کسی را برای پادشاهی بدانجا بفرستد و مصر هم به مستملکات بابل طمع نمیورزید، ولی دولت ماد، که بخوبی از اوضاع داخلی بابل آگاه بود، موقع را مناسب دید که خیال دیرین خود را راجع به توسعۀ مملکت از طرف مغرب به موقع عمل بگذارد و پادشاه ماد با قشونی داخل بین النهرین گردید. کیفیات این جنگ معلوم نیست و حتی نمیدانیم مصادمۀ بین فریقین روی داده یا نه، ولی از لوحه های نبونید پیداست که او از این پیش آمد بسیار مکدربوده، ولی نه از جهت سیاسی، بلکه از این جهت که نیت او در تعمیر معبد سین در حران به تأخیر افتاده بود. لوحه های او غالباً پر است از اطلاعات راجع به آثار عتیقۀ بابل، بمعابد و استوانه هائی که در پی های معابد قدیم می یافت و نیز راجع بسلاطین بسیار قدیم بابل و اکد و غیره. از قشون کشی پادشاه ماد هم، اگر اطلاعی میدهد، بطور اجمال و بمناسبت معبد حران است. از یک لوحۀ او چنین مستفاد میشود که اگر کوروش بر پادشاه مادخروج نکرده بود، جنگ ماد و بابل امتداد می یافت. قیام کوروش بر پادشاه ماد: راجع به این واقعه اسنادی که وجود دارد عبارت است از نوشته های مورخین قدیم مانند هرودوت، کتزیاس و غیره که چون بیشتر راجع به صباوت و جوانی کوروش و کارهای اوست، جایش در تاریخ دورۀ پارسی است و بیاید. تفاوتهایی هم در نوشته های مورخین دیده میشود که در جای خود ذکر خواهد شد. خلاصۀ تمام این نوشته ها این است که کوروش بر پادشاه ماد یاغی شد ودر نتیجۀ جنگ یا جنگهائی همدان را گرفته دولت ماد را منقرض کرد، فقط گزنفون، چنانکه در موقع خود ذکر خواهد شد، تسلط کوروش را بر ماد بطور دیگر شرح داده. بالاتر گفته شد که در حفریات بابل لوحه ای از نبونید بدست آمده. پادشاه بابل در این لوحه مفاد خوابی را که دیده بیان کرده و در آخر آن اشاره به بهره مندی کوروش و انقراض ماد میکند. این است مفاد لوحه: مردوک، آقای بزرگ و [سین] ، یعنی نور آسمان و زمین، از دو طرف من ایستاده بودند. مردوک بمن گفت: نبونید پادشاه بابل، آجر تهیه کن و معبد [اخول خول] را بساز تا [سین] آقای بزرگ در آنجا سکنی گزیند. من با کمال فروتنی به مردوک آقای خدایان، گفتم معبدی را که تو نشان میدهی مادی ها و قشون بسیار آنها محاصره کرده اند. مردوک بمن جواب داد مادیهائی که تو از آنها سخن میرانی، دیگر وجود ندارند، چنانکه مملکت، پادشاه و اعوان و انصار او دیگر وجود ندارند. در سال سوم، آنها [یعنی پارسیها] به جنگ او [یعنی پادشاه ماد] رفتند و کوروش پادشاه [انشان] ، خادم جوان او [یعنی مردوک] با قوای خود افواج مادی را متفرق کرد و ایخ توویگو پادشاه ماد را اسیر کرده به مملکت خود فرستاد، نبونیداز این پیش آمد غیرمترقب مشعوف بود، چه می پنداشت که این واقعه او را به اجرای خیال خود، یعنی تصرف حرّان و ساختن معبدی برای [سین] در آنجا نزدیک کرده و نمیدانست که چند سال بعد خود بابل هم بدست کوروش خواهد افتاد. از مضمون لوحه چنین استنباط میشود که مادیها در این جنگ نسبت به بابلیها بهره مند بوده اند و قیام کوروش بر ماد موقتاً بابل را از دست رقیب قوی خلاصی بخشیده. درباره اژدهاک (ایخ توویگوی بابلی ها یا آستیاگس یونانی ها) نمیتوان قضاوت کرد، زیرا نوشته های مورّخین قدیم نسبت به او متضاد است: هرودوت او را جبار و شدیدالعمل دانسته، کتزیاس بعکس او را پادشاهی رئوف معرفی کرده و نیکلائوس دمشقی او را ستوده. بعضی مانند نلدکه عقیده دارند که نوشته های هرودوت راجع به آخرین پادشاه ماد از گفته های خانوادۀ ’هارپاگ’ وزیر ایخ توویگو است و چون این خانواده، چنانکه بیاید، دشمن شاه ماد بود، او را بد توصیف کرده. اما گفته های نیکلائوس دمشقی را هم اغراق آمیز میدانند. نتیجه این میشود که راجع به شخص آستیاک یا اژدهاک از جهت فقدان مدارک صحیحه نمیتوان چیزی گفت. در پایان این مبحث لازم است علاوه کنیم: مارآپاس کاتینا مورخ ارمنستان عقیده داشت که اژدهاک در جنگی با تیگران پادشاه ارمنستان و دوست کوروش بقتل رسید. مورخ مذکور گوید (کتاب 18- 22 مستخرج از کتاب موسی خورن) : از جهت دوستی تیگران با کوروش، اژدهاک پادشاه ماد، از پادشاه ارمنستان ظنین شد. شبی خوابی دید بس هولناک که بروحشت او افزود و در نتیجۀ شوری با نزدیکان خود مصمم گشت که تیگران را خائنانه تلف کند بنابراین خواهر او ’دیگرانوهی’ را ازدواج کرد، تا بدستیاری وی قصد خود را انجام دهد. زن راضی نشد ببرادرش خیانت کند و سرّاً او را از نقشۀ میشوم اژدهاک آگاه ساخت. بعد، که پادشاه ماد میخواست در سرحد ماد و ارمنستان تیگران را ملاقات کند و او را بکشد، تیگران دعوت او را نپذیرفت و دشمنی خود را با اوآشکار کرد. پس از آن بزودی جنگ درگرفت و پنج ماه دوام یافت. بالاخره در جدالی که تیگران با اژدهاک کرد، او را کشت و خانواده اش را به ارمنستان برده در مشرق آرارات جا داد. عده زنان، دختران، پسران و سایر اسرا به ده هزار میرسید و ملکه آنوائیش نام داشت. راجع به روایت مورّخ مذکور باید گفت که برخلاف نوشته های مورّخین یونانی و رومی است.راست است که گزنفون، چنانکه بیاید، تیگران نامی را اسم برده و او را پسر پادشاه ارمنستان دانسته، ولی چنین روایتی را او هم ذکر نکرده. بعکس گزنفون گوید (درتربیت کوروش) ، که پادشاه ارمنستان خواست از موقع استفاده کرده باج به پادشاه ماد ندهد، ولی کوروش از طرف او قشون به ارمنستان کشیده پادشاه آن را مطیع کرد، چنانکه او باج خود را داد، سپاهی هم به کمک مادیها که جنگی در پیش داشتند فرستاد و تیگران هم در ملازمت کوروش به ماد رفت. بنابر آنچه گفته شد روایت مارآپاس کاتینا را باید یکی از گفته های داستانی پنداشت. (ایران باستان صص 200- 204)
شهرکیست بخراسان به آخر عمل گوزگانان و اندر بیابانهای این شهر مقدار بیست هزار مرد است عرب، مردمانی اند با گوسپندان و شتران بسیار و امیرشان از حضرت ملک گوزگانان رود و صدقات بدو دهند و این عرب توانگرترند از همه عرب که اندر خراسانند پراکنده بهرجائی. (حدود العالم) ، آستیاگس. آخرین پادشاه سلسلۀ ماد. اسم این شاه را هرودت آستیاگس نوشته و کتزیاس آستی گاس. راجع به اسامی پادشاهان ماد هشت جدول بدست آمده، پنج از هرودت و سه از کتزیاس. در سه جدول از هشت جدول مذکور اسم این شاه اژدهاک نوشته شده، نبونید پادشاه بابل اسم او را ایخ توویگو نویسانده و محققاً معلوم نیست که آستیاگس، آستی گاس ونیز ایخ توویگو مصحف چه اسمی است، ظن قوی این است که مصحف اژدهاک می باشد، زیرا مارآپاس کاتینا مورخ ارمنستان هم اسم او را چنانکه بیاید آشداهاک نوشته که همان اژدهاک است. بهرحال او پسر هووخشتر بود و مدت سلطنتش موافق روایات هرودت از584 تا 550 قبل از میلاد در زمان او دولت ماد منقرض شد و وقایع چنین بود: اوضاع آسیای غربی: وقتی که این شاه بتخت نشست، دولت ماد بزرگترین دولت آسیای غربی بشمار میرفت و ابهتی، که هووخشتر به ماد داده بود دلالت میکرد براینکه این دولت آتیۀ درخشان تری خواهد داشت، ولی برخلاف انتظار، چنانکه در جای خود بیاید، دیری نگذشت که دولت مزبور بدست کوروش بزرگ منقرض شد (550 قبل از میلاد). اژدهاک در بدو سلطنت خود خواست به جهانگیریهای هووخشتر ادامه دهد، ولی بزودی دریافت که اوضاع آسیای غربی و موقع دول همجوار مانع از این کار است، زیرا اگر او میخواست از طرف مغرب توسعه یابد میبایست با دولت لیدی و بابل بجنگد. دولت اولی بواسطۀ زحمات آلیات و کرزوس قوی بود، با یونانیها و مصر روابط دوستانۀ محکمی داشت و بعلاوه دختر آلیات ملکۀ ماد بود. بابل هم پادشاهی داشت، مانند بخت النصر فعال و بااراده و درافتادن با چنین سلطانی صلاح ماد نبود، بخصوص که خواهر اژدهاک ملکۀ ماد بشمار میرفت. از طرف دیگر لیدیه و بابل هم، چون قوت ماد را می دیدند نمیخواستند بهانه ای برای جنگ ایجاد کنند. این بود که تقریباً در مدت سی سال صلح و آرامش مختل نشد و در این مدت بخت النصر استحکامات بابل را قوی کرد و این شهر را به اندازه ای آراست که بابل مجدداً مقام سابق خود را بازیافت و آنرا عروس شهرها و پایتخت آسیا گفتند. بعد از بخت النصر دوم، در میان جانشینان او کسی پیدا نشد که کارهای اورا دنبال کند. نفاق داخلی، که بواسطۀ وجود بخت النصر قوی و بااراده موقتاً فرونشسته بود، مجدداً شروع شد، چند نفر بتخت نشسته بزودی کشته شدند یا درگذشتند و بالاخره کاهنان بابل شخصی را نبونید (به بابلی نبونه خید) نام، که از خانوادۀ سلطنت نبود، بتخت نشاندند. از لوحه هائی که در بابل یافته اند، معلوم میشود که پدر این شخص کاهن معبد سین یعنی رب النوع ماه در حرّان بوده و شاید قرابتی با خانوادۀ سلطنت آسور داشته.بهرحال او شخصی نبود که بتواند در چنین موقع باریک دولت بابل را اداره کند و فقط از این جهت او را بتخت نشاندند که در کنگاش کاهنان بر ضدّ پادشاه قبل شرکت داشت. با وجود این سستی داخلی آرامش بابل بواسطۀ ابهتی که دولت مزبور در زمان بخت النصر یافته بود، دوام داشت. سوریه حرکتی نمیکرد. حتی صور از بابل میخواست کسی را برای پادشاهی بدانجا بفرستد و مصر هم به مستملکات بابل طمع نمیورزید، ولی دولت ماد، که بخوبی از اوضاع داخلی بابل آگاه بود، موقع را مناسب دید که خیال دیرین خود را راجع به توسعۀ مملکت از طرف مغرب به موقع عمل بگذارد و پادشاه ماد با قشونی داخل بین النهرین گردید. کیفیات این جنگ معلوم نیست و حتی نمیدانیم مصادمۀ بین فریقین روی داده یا نه، ولی از لوحه های نبونید پیداست که او از این پیش آمد بسیار مکدربوده، ولی نه از جهت سیاسی، بلکه از این جهت که نیت او در تعمیر معبد سین در حران به تأخیر افتاده بود. لوحه های او غالباً پر است از اطلاعات راجع به آثار عتیقۀ بابل، بمعابد و استوانه هائی که در پی های معابد قدیم می یافت و نیز راجع بسلاطین بسیار قدیم بابل و اکد و غیره. از قشون کشی پادشاه ماد هم، اگر اطلاعی میدهد، بطور اجمال و بمناسبت معبد حران است. از یک لوحۀ او چنین مستفاد میشود که اگر کوروش بر پادشاه مادخروج نکرده بود، جنگ ماد و بابل امتداد می یافت. قیام کوروش بر پادشاه ماد: راجع به این واقعه اسنادی که وجود دارد عبارت است از نوشته های مورخین قدیم مانند هرودوت، کتزیاس و غیره که چون بیشتر راجع به صباوت و جوانی کوروش و کارهای اوست، جایش در تاریخ دورۀ پارسی است و بیاید. تفاوتهایی هم در نوشته های مورخین دیده میشود که در جای خود ذکر خواهد شد. خلاصۀ تمام این نوشته ها این است که کوروش بر پادشاه ماد یاغی شد ودر نتیجۀ جنگ یا جنگهائی همدان را گرفته دولت ماد را منقرض کرد، فقط گزنفون، چنانکه در موقع خود ذکر خواهد شد، تسلط کوروش را بر ماد بطور دیگر شرح داده. بالاتر گفته شد که در حفریات بابل لوحه ای از نبونید بدست آمده. پادشاه بابل در این لوحه مفاد خوابی را که دیده بیان کرده و در آخر آن اشاره به بهره مندی کوروش و انقراض ماد میکند. این است مفاد لوحه: مردوک، آقای بزرگ و [سین] ، یعنی نور آسمان و زمین، از دو طرف من ایستاده بودند. مردوک بمن گفت: نبونید پادشاه بابل، آجر تهیه کن و معبد [اخول خول] را بساز تا [سین] آقای بزرگ در آنجا سکنی گزیند. من با کمال فروتنی به مردوک آقای خدایان، گفتم معبدی را که تو نشان میدهی مادی ها و قشون بسیار آنها محاصره کرده اند. مردوک بمن جواب داد مادیهائی که تو از آنها سخن میرانی، دیگر وجود ندارند، چنانکه مملکت، پادشاه و اعوان و انصار او دیگر وجود ندارند. در سال سوم، آنها [یعنی پارسیها] به جنگ او [یعنی پادشاه ماد] رفتند و کوروش پادشاه [انشان] ، خادم جوان او [یعنی مردوک] با قوای خود افواج مادی را متفرق کرد و ایخ توویگو پادشاه ماد را اسیر کرده به مملکت خود فرستاد، نبونیداز این پیش آمد غیرمترقب مشعوف بود، چه می پنداشت که این واقعه او را به اجرای خیال خود، یعنی تصرف حرّان و ساختن معبدی برای [سین] در آنجا نزدیک کرده و نمیدانست که چند سال بعد خود بابل هم بدست کوروش خواهد افتاد. از مضمون لوحه چنین استنباط میشود که مادیها در این جنگ نسبت به بابلیها بهره مند بوده اند و قیام کوروش بر ماد موقتاً بابل را از دست رقیب قوی خلاصی بخشیده. درباره اژدهاک (ایخ توویگوی بابلی ها یا آستیاگس یونانی ها) نمیتوان قضاوت کرد، زیرا نوشته های مورّخین قدیم نسبت به او متضاد است: هرودوت او را جبار و شدیدالعمل دانسته، کتزیاس بعکس او را پادشاهی رئوف معرفی کرده و نیکلائوس دمشقی او را ستوده. بعضی مانند نلدکه عقیده دارند که نوشته های هرودوت راجع به آخرین پادشاه ماد از گفته های خانوادۀ ’هارپاگ’ وزیر ایخ توویگو است و چون این خانواده، چنانکه بیاید، دشمن شاه ماد بود، او را بد توصیف کرده. اما گفته های نیکلائوس دمشقی را هم اغراق آمیز میدانند. نتیجه این میشود که راجع به شخص آستیاک یا اژدهاک از جهت فقدان مدارک صحیحه نمیتوان چیزی گفت. در پایان این مبحث لازم است علاوه کنیم: مارآپاس کاتینا مورخ ارمنستان عقیده داشت که اژدهاک در جنگی با تیگران پادشاه ارمنستان و دوست کوروش بقتل رسید. مورخ مذکور گوید (کتاب 18- 22 مستخرج از کتاب موسی خورن) : از جهت دوستی تیگران با کوروش، اژدهاک پادشاه ماد، از پادشاه ارمنستان ظنین شد. شبی خوابی دید بس هولناک که بروحشت او افزود و در نتیجۀ شوری با نزدیکان خود مصمم گشت که تیگران را خائنانه تلف کند بنابراین خواهر او ’دیگرانوهی’ را ازدواج کرد، تا بدستیاری وی قصد خود را انجام دهد. زن راضی نشد ببرادرش خیانت کند و سرّاً او را از نقشۀ میشوم اژدهاک آگاه ساخت. بعد، که پادشاه ماد میخواست در سرحد ماد و ارمنستان تیگران را ملاقات کند و او را بکشد، تیگران دعوت او را نپذیرفت و دشمنی خود را با اوآشکار کرد. پس از آن بزودی جنگ درگرفت و پنج ماه دوام یافت. بالاخره در جدالی که تیگران با اژدهاک کرد، او را کشت و خانواده اش را به ارمنستان برده در مشرق آرارات جا داد. عده زنان، دختران، پسران و سایر اسرا به ده هزار میرسید و ملکه آنوائیش نام داشت. راجع به روایت مورّخ مذکور باید گفت که برخلاف نوشته های مورّخین یونانی و رومی است.راست است که گزنفون، چنانکه بیاید، تیگران نامی را اسم برده و او را پسر پادشاه ارمنستان دانسته، ولی چنین روایتی را او هم ذکر نکرده. بعکس گزنفون گوید (درتربیت کوروش) ، که پادشاه ارمنستان خواست از موقع استفاده کرده باج به پادشاه ماد ندهد، ولی کوروش از طرف او قشون به ارمنستان کشیده پادشاه آن را مطیع کرد، چنانکه او باج خود را داد، سپاهی هم به کمک مادیها که جنگی در پیش داشتند فرستاد و تیگران هم در ملازمت کوروش به ماد رفت. بنابر آنچه گفته شد روایت مارآپاس کاتینا را باید یکی از گفته های داستانی پنداشت. (ایران باستان صص 200- 204)
موضعی است در دلارستاق لاریجان. رجوع بسفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 115 شود، باستهزاء، نشان دولتی بر سینه و کلاه. - امثال: اخ تفش را پیش مرغ نمی اندازد، بسیار ممسک و بخیل است
موضعی است در دلارستاق لاریجان. رجوع بسفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 115 شود، باستهزاء، نشان دولتی بر سینه و کلاه. - امثال: اخ تفش را پیش مرغ نمی اندازد، بسیار ممسک و بخیل است