طاقت بود، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 412)، تاب و طاقت و توانائی، (برهان) (ناظم الاطباء)، همان توان است، (از شرفنامۀ منیری)، طاقت و توانائی که تاب باشد، (انجمن آرا) (آنندراج)، تاب و طاقت، (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی)، طاقت بود و توانائی، (اوبهی) : بدیشان نبد زآتش مهر تیو به یک ره برآمد ز هر دو غریو، عنصری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 412)، یکی مهره باز است گیتی که دیو ندارد به ترفند او هیچ تیو، عنصری، نگه کرد از دور سالار نیو گریزان سپه دید بی هوش و تیو، اسدی، فتادند بر خاک بی هوش و تیو نمیداشتند از غم دل غریو، اسدی (گرشاسب نامه)، ، به معنی یعنی هم آمده است که به عربی ای گویند، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)، کلمه تفسیر به معنی یعنی، بهادر و جنگجو، دانا و عاقل و خردمند، (ناظم الاطباء)