- تیو
- توان و طاقت
معنی تیو - جستجوی لغت در جدول جو
- تیو
- تاب، طاقت، توانایی
- تیو
- تاب و توان، طاقت،
برای مثال یکی مهره باز است گیتی که دیو / ندارد به ترفند او هیچ تیو (عنصری - ۳۶۱)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی برشداد بخشی از داراک که از خود می برند و به کسی می بخشند آزاتی واگذاری درآمد و هزینه ناحیه معینی است از طرف پادشاه و دولت باشخاص براثرابراز لیاقت یا بازی مواجب و حقوق سالیانه (ایلخانان تاقاجاریه) اقطاع
جمع تیس، نهازان تکه ها
مرغی است شبیه به طاوس ماده شفتین
لاستیک نازک تویی چرخ اتومبیل یا دوچرخه که از هوا پر میشود
تهور، بی پروایی، بی باکی
تیس ها، آهوان نر، جمع واژۀ تیس
((تُ یُ))
فرهنگ فارسی معین
واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فراهم می آورد
تیوب، تویی لاستیک چرخ اتومبیل
تیوپ لس: نوعی تایر بدون تیوپ که خود آن از هوا پر می شود
تیوپ لس: نوعی تایر بدون تیوپ که خود آن از هوا پر می شود
در دورۀ ایلخانی تا قاجار ملک و سرزمینی که از طرف پادشاه به کسی واگذار می شد تا از درآمد آن زندگی کرده و وظیفه و مستمری خود را از مالیات آن وصول کند، اقطاع
محفظه ای لاستیکی و گرد با دیوارۀ نازک که از هوا پر می شود و در تایر اتومبیل و امثال آن قرار می دهند، تویی
دیدمانیک
دیدمان، نگره
فرمان یا سندی مبنی بر واگذاری تیول بکسان تیول نامچه
فرمان یا سندی مبنی بر واگذاری تیول بکسان تیول نامچه
عمل و شغل تیول دار تیول داشتن
دارنده تیول
کسی که تیول را به او واگذار کرده اند
نوعی تایر بدون تیوپ که خود آن از هوا پر می شود
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی و داماد طوس سپهسالار ایران
چهرمان
حشره ایست که پارچه های پشمین و مانند آنرا تباه سازد. عروس بیوگ
موجود خیالی و افسانه ای که هیکل او شبیه به انسان اما بسیار تنومند و زشت ومهیب است
عطارد
ساعت
طاقت
حیله فریب، نیرنگ
نمونه بارز یکدسته، دسته، گروه، نوع، جنس، صنف
سرگشته مدهوش حیران
آماده بودن ساخته شدن ساخته و آماده شدن برای کاری
کارد تیز باشد و شمشیر، چاقو