جدول جو
جدول جو

معنی تیو - جستجوی لغت در جدول جو

تیو
تاب و توان، طاقت، برای مثال یکی مهره باز است گیتی که دیو / ندارد به ترفند او هیچ تیو (عنصری - ۳۶۱)
تصویری از تیو
تصویر تیو
فرهنگ فارسی عمید
تیو
طاقت بود، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 412)، تاب و طاقت و توانائی، (برهان) (ناظم الاطباء)، همان توان است، (از شرفنامۀ منیری)، طاقت و توانائی که تاب باشد، (انجمن آرا) (آنندراج)، تاب و طاقت، (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی)، طاقت بود و توانائی، (اوبهی) :
بدیشان نبد زآتش مهر تیو
به یک ره برآمد ز هر دو غریو،
عنصری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 412)،
یکی مهره باز است گیتی که دیو
ندارد به ترفند او هیچ تیو،
عنصری،
نگه کرد از دور سالار نیو
گریزان سپه دید بی هوش و تیو،
اسدی،
فتادند بر خاک بی هوش و تیو
نمیداشتند از غم دل غریو،
اسدی (گرشاسب نامه)،
، به معنی یعنی هم آمده است که به عربی ای گویند، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)، کلمه تفسیر به معنی یعنی،
بهادر و جنگجو، دانا و عاقل و خردمند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تیو
توان و طاقت
تصویری از تیو
تصویر تیو
فرهنگ لغت هوشیار
تیو
تاب، طاقت، توانایی
تصویری از تیو
تصویر تیو
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیوس
تصویر تیوس
تیس ها، آهوان نر، جمع واژۀ تیس
فرهنگ فارسی عمید
در دورۀ ایلخانی تا قاجار ملک و سرزمینی که از طرف پادشاه به کسی واگذار می شد تا از درآمد آن زندگی کرده و وظیفه و مستمری خود را از مالیات آن وصول کند، اقطاع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیوا
تصویر تیوا
تهور، بی پروایی، بی باکی
فرهنگ فارسی عمید
محفظه ای لاستیکی و گرد با دیوارۀ نازک که از هوا پر می شود و در تایر اتومبیل و امثال آن قرار می دهند، تویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیول دار
تصویر تیول دار
کسی که تیول را به او واگذار کرده اند
فرهنگ فارسی عمید
(وُ)
در قدیم تیبور. شهری در ایتالیا از نواحی روم است که 17000 تن سکنه دارد و مناظر اطراف شهر زیباست. معبد سی بیل و وستا در این شهر واقع است و آبشار مشهوری دارد. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تیوولی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ یَ وی یَ)
نسبت به تاء، از حروف مبانی. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(تَیْ وی ی)
شعری که به ’تاء’ تمام شده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یُنْ)
مرکز ولایتی در ایالت موزل فرانسه است که برکنار رود موزل واقع است و 23100 تن سکنه دارد و از مراکز قدیمی معادن و ذوب و تصفیۀ فلزات و تولیدات شیمیائی است. این ولایت بدو قسمت شرقی و غربی تقسیم شده که بخش شرقی آن 4 بخش و 80 بلوک و 80200 تن سکنه دارد و بخش غربی دارای 3 بخش و 32 بلوک و 11000 تن سکنه است. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(یُ مِ)
شهری به اتحاد شوروی (روسیه) در اورال است که بر کنارتورا واقع است و 755000 تن سکنه و کار خانه ذوب و تصفیۀ فلزات و کار خانه تولید مس دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
پادشاه پافلاگونیه از معاصران و مخالفان اردشیر دوم بود که بدست داتام اسیر گردید و به دربار ایران تسلیم گردید، رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 صص 1141-1142 شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ تیول، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جاگیر مدد معاش و این لفظ ترکی است، و درمدار تیول، (غیاث اللغات) (آنندراج)، تملک و تصرف ملک و عقار و زمین داری، (ناظم الاطباء)، واگذار کردن دولت خالصه ای از خالصه ها یا مالیات قریه ای را به یکی از نوکران خود در ازاء مواجب او در تمام عمر، با بودن و دادن صرف میشود، (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اِ وْ)
خلیج عمیقی است در ایالت اسکوجیا (ارجیل). (قاموس الأعلام)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
عشقبازی و ناز و کرشمه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مرغی است شبیه به طاووس ماده به عربی شفنین خوانند و شفانین هم گویند. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). نام مرغی است شبیه به طاووس ماده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
به معنی شماتت باشد و آن به مصیبت و آزارمردم خوشحال شدن است، (برهان)، شماتت و خوشحالی از بدبختی و مصیبت زدگی دیگران، (ناظم الاطباء)، به معنی شماتت و شاد شدن از غمناکی خلق گفته و هیچ یک از این معانی شاهد ندارد و در فرهنگها نیافتیم نمیدانم صاحب برهان از کجا نقل نموده، (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَیْ ی)
از ’ت وع’، هرتره که وقت بریدن آن شیر از وی برآید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مانند سمقونیا و شیرم و لاغیه و عرطنیثا وعشر. ج، تیوعات. (منتهی الارب). رجوع به یتوع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تیوپ
تصویر تیوپ
لاستیک نازک تویی چرخ اتومبیل یا دوچرخه که از هوا پر میشود
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی برشداد بخشی از داراک که از خود می برند و به کسی می بخشند آزاتی واگذاری درآمد و هزینه ناحیه معینی است از طرف پادشاه و دولت باشخاص براثرابراز لیاقت یا بازی مواجب و حقوق سالیانه (ایلخانان تاقاجاریه) اقطاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیول دار
تصویر تیول دار
دارنده تیول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیول داری
تصویر تیول داری
عمل و شغل تیول دار تیول داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیول نامچه
تصویر تیول نامچه
فرمان یا سندی مبنی بر واگذاری تیول بکسان تیول نامچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیول نامه
تصویر تیول نامه
فرمان یا سندی مبنی بر واگذاری تیول بکسان تیول نامچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیور
تصویر تیور
مرغی است شبیه به طاوس ماده شفتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیوس
تصویر تیوس
جمع تیس، نهازان تکه ها
فرهنگ لغت هوشیار
((تُ یُ))
واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فراهم می آورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیوپ لس
تصویر تیوپ لس
نوعی تایر بدون تیوپ که خود آن از هوا پر می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیوپ
تصویر تیوپ
تیوب، تویی لاستیک چرخ اتومبیل
تیوپ لس: نوعی تایر بدون تیوپ که خود آن از هوا پر می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیوری
تصویر تیوری
دیدمان، نگره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تیوریک
تصویر تیوریک
دیدمانیک
فرهنگ واژه فارسی سره