جدول جو
جدول جو

معنی اتوکشی - جستجوی لغت در جدول جو

اتوکشی
(اُ کَ / کِ)
عمل اتوکش.
- خمرۀ اتوکشی، نیم خمی که درون آن آتش می نهادند و جامه رابرای هموار کردن یا چین دادن بدان می کشیدند.
- مثل خمرۀ اتوکشی، سری بزرگ و بدشکل، تنور گچ پز و نان پز. کورۀ آهک پزان، آتشدان آهنین، الأتون...یستعار لما یطبخ فیه الاّجر و یقال له بالفارسیه خمدان و تونق و اشوزن. (المغرب مطرزی). ج، اتن، اتاتین. اتونی بمعنی گلخن تاب منسوب بدانست. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتوکش
تصویر اتوکش
کسی که کارش اتو کشیدن لباس است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اهتوخشی
تصویر اهتوخشی
بنابر شاهنامه، یکی از طبقات چهارگانۀ مردم در زمان جمشید که پیشه ور و صنعتگر بودند، برای مثال چهارم که خوانند اهتوخشی / هم از دست ورزان با سرکشی (فردوسی - ۱/۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتوکپی
تصویر فتوکپی
تصویری که به وسیلۀ دستگاه مخصوص از متن یا نقشی تهیه می شود، دستگاهی که به این روش از نوشته ها عکس می گیرد، کنایه از کاملاً شبیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتوکار
تصویر اتوکار
اتومبیل بزرگ مخصوص مسافرت و جهانگردی، اتوبوس
فرهنگ فارسی عمید
(اُ کَ / کِ دَ / دِ)
جامه ای که اتو کرده باشند:
بغیر من که بتن نقش بوریا دارم
اتوکشیده که دارد قبای عریانی.
اشرف، ثابت شدن بجائی
لغت نامه دهخدا
اتوکشنده:
ز بیداد یار اتوکش نگر
که افکنده درآتشم چون اتو.
؟
لغت نامه دهخدا
طبقه صنعتگر. همین کلمه است که در نسخ شاهنامه بصورت (اهنوخوشی) تحریف شده: (چهارم که خوانند اهنو خوشی (اهنوخشی) همان دست و رزان با سرکشی) (شاهنامه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتوکپی
تصویر فتوکپی
عکس برداری از روی اسناد و اوراق
فرهنگ لغت هوشیار
عمل اتو کشیدن عمل اتو کش، شغل و پیشه اتو کش، جای اتو کشیدن دکانی که در آن اتو میکشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتریشی
تصویر اتریشی
منسوب به اتریش از مردم اتریش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتو کش
تصویر اتو کش
آنکه جامه ها را اتو میکشد و صاف میکند آنکه شغلش اتو کشیدن است
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی گذرگشت اتومبیل بزرگ که برای حمل مسافران دسته جمعی بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
عمل اتو کشیدن عمل اتو کش، شغل و پیشه اتو کش، جای اتو کشیدن دکانی که در آن اتو میکشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتوخشی
تصویر اهتوخشی
((اُ خُ))
خوب ورزنده، نیکو کوشنده، طبقه صنعتگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فتوکپی
تصویر فتوکپی
((فُ تُ کُ))
عمل عکس برداری از سندی با دستگاهی مخصوص، دستگاهی که توسط آن ازاسناد عکس می گیرند، تصویری که به وسیله آن دستگاه به دست می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
Sweeping
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
balayage
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
süpüren
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
쓸어내는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
掃く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
שואב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
झाड़ू लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
menyapu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
กวาด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
подметающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
vegen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
barrido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
spazzante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
varrendo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
扫地的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
zamiatający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
підмітаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
fegend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
kusafisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی