جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اتوکش

اتوکش

اتوکش
اتوکشنده:
ز بیداد یار اتوکش نگر
که افکنده درآتشم چون اتو.
؟
لغت نامه دهخدا

اتو کش

اتو کش
آنکه جامه ها را اتو میکشد و صاف میکند آنکه شغلش اتو کشیدن است
اتو کش
فرهنگ لغت هوشیار

اطوکش

اطوکش
صورت نادرست اتوکش است. رجوع به اتو و اتوکش و اتو کشیدن و اتوکشی شود
لغت نامه دهخدا

اتوکشی

اتوکشی
عمل اتوکش.
- خمرۀ اتوکشی، نیم خمی که درون آن آتش می نهادند و جامه رابرای هموار کردن یا چین دادن بدان می کشیدند.
- مثل خمرۀ اتوکشی، سری بزرگ و بدشکل، تنور گچ پز و نان پز. کورۀ آهک پزان، آتشدان آهنین، الأتون...یستعار لما یطبخ فیه الاَّجر و یقال له بالفارسیه خمدان و تونق و اشوزن. (المغرب مطرزی). ج، اُتن، اتاتین. اتونی بمعنی گلخن تاب منسوب بدانست. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا