جدول جو
جدول جو

معنی اتساق - جستجوی لغت در جدول جو

اتساق
فراهم آمدن
تصویری از اتساق
تصویر اتساق
فرهنگ لغت هوشیار
اتساق
نظم و ترتیب دادن، انتظام یافتن، فراهم آمدن، راست و تمام شدن
تصویری از اتساق
تصویر اتساق
فرهنگ فارسی عمید
اتساق
((اِ تِّ))
راست و تمام شدن، فراهم آمدن، نظم و ترتیب دادن، ترتیب، انتظام
تصویری از اتساق
تصویر اتساق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
با هم یکی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتسام
تصویر اتسام
برخورد نام نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتساع
تصویر اتساع
فراخ شدن، گشاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتساخ
تصویر اتساخ
ریم آلودگی چرکینی اتساع: فراخندگی گشادگی، بیشداری
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی بارافکنی توقف چند روزه در سفری بجایی. ترکی برآسودن لنگر انداختن بارافکندن ترکی ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
بختامد، رویداد، پیامد، رخ داد، پیشامد، پیش آمد
فرهنگ واژه فارسی سره
برچسبیدن دوسانیدن التزاق و التساق و التصاص هر چهار دارای آرش یگانه اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الساق
تصویر الساق
چسباندن
فرهنگ لغت هوشیار
سامان پذیرفتن، سامان دادن نظم پذیرفتن منظم گردیدن مرتب شدن، نظم دادن ترتیب دادن، جمع انتساقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انساق
تصویر انساق
آهنگین گویی روش نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتراق
تصویر اتراق
توقف موقت مسافر در جایی میان راه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتساع
تصویر اتساع
گشاد شدن، فراخ شدن، پهناور شدن، گشادگی، فراخی، در ادبیات در فن بدیع گفتن شعری که بتوان آن را به چند نوع معنی و تفسیر کرد مانند این بیت، برای مثال لبان لعل تو با هرکه در حدیث آید / به راستی که ز چشمش بیوفتد مرجان (سعدی۲ - ۶۶۴) . مصراع دوم را به دو صورت می توان تفسیر کرد، یکی اینکه مرجان از چشمش بیفتد (مرجان در نظرش خوار و پست شود)، دیگر اینکه از چشمش اشک خونین چون مرجان سرازیر شود، در پزشکی گشاد شدن هر یک از عروق و شریان ها، زیاد شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتساق
تصویر انتساق
نظم پذیرفتن، منظم شدن، مرتب شدن، نظم و ترتیب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
حادثه، واقعه، پیشامد، متحد بودن، داشتن نظر یکسان، هم فکری، به وقوع پیوستن، حادث شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
((اِ تِّ))
با هم شدن، با هم بودن، اجماع، حادثه، پیشامد، تقدیر، با، به همراهی، آراء بی رأی مخالفی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتسام
تصویر اتسام
((اِ تِّ))
نشان دار شدن، موسوم شدن، نامیده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتساع
تصویر اتساع
((اِ تِّ))
فراخ شدن، گشاد شدن، فراخی، وسعت، گنجایش، کثرت مال و ثروت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتراق
تصویر اتراق
((اُ))
اطراق، توقف کردن در حین سفر، اقامت کوتاه مدت در جایی خاصه هنگام شب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتساق
تصویر انتساق
((اِ تِ))
تنظیم شدن، مرتب شدن، نظم دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتفاق
تصویر اتفاق
Fortuity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
случайность
دیکشنری فارسی به روسی
випадковість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ความบังเอิญ
دیکشنری فارسی به تایلندی