جدول جو
جدول جو

معنی اتحال - جستجوی لغت در جدول جو

اتحال
(سَ فُ)
استثنا کردن در سوگند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتلال
تصویر اتلال
تل ها، توده های بزرگ خاک یا شن، تپه ها، پشته ها، جمع واژۀ تل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الحال
تصویر الحال
حال، حالا، اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، نون، فی الحال، حالیا، همینک، ایدون، بالفعل، فعلاً، الآن، ایمه، عجالتاً، ایدر، اینک، کنون، همیدون، حالا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتصال
تصویر اتصال
به هم وصل شدن، به هم رسیدن، به هم پیوستن، پیوستگی، ارتباط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتکال
تصویر اتکال
کار خود را به کسی واگذاشتن و به او اعتماد کردن، توکل کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتحال
تصویر ارتحال
رحلت کردن، درگذشتن، مردن، از جایی به جایی رفتن، کوچ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
یکی شدن، یگانگی کردن، یگانگی داشتن، یگانگی، همدستی، در ریاضیات تساوی ای که یک یا چند متغیر دارد و به ازای همۀ مقادیر متغیرها صدق می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتحال
تصویر انتحال
سخن یا شعر کسی را به خود نسبت دادن، به خود بستن، به خود نسبت دادن، خود را به مذهبی بستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوحال
تصویر اوحال
وحل ها، گل و لای ها، منجلاب ها، جمع واژۀ وحل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الحال
تصویر الحال
اکنون همین دم ایمه اکنون هم اکنون همین دم حالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاحال
تصویر تاحال
تاکنون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایحال
تصویر ایحال
درگل افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوحال
تصویر اوحال
جمع وحل، گل های چسبناک
فرهنگ لغت هوشیار
بر خود بستن، چامه دزدی بخود بستن بخویش در بستن بخود نسبت دادن، سخن دیگری بر خویشتن بستن و آن چنان باشد که کسی شعر دیگری را مکابره بگیرد و شعر خویش سازد بی تغییری و تصرفی در لفظ و معنی آن یا بتصرفی اندک، جمع انتحالات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابحال
تصویر ابحال
بسنده کردن به
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امحال
تصویر امحال
خشک شدن سال خشک شدن زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقحال
تصویر اقحال
خشک اندامی نزاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
یکی شدن، یگانگی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع تل، پشته ها، بالش ها، جمع تل توده های خاک و ریگ پشته ها،جمع تل بالشها
فرهنگ لغت هوشیار
واگذاشتن، گردن نهادن کار به کسی گذاشتن وا گذاشتن، اعتماد کردن بر کسی تعویل، تسلیم شدن، یا اتکال بخدا. توکل کردن بخدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتقال
تصویر اتقال
بویناکاندن، بویناک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتصال
تصویر اتصال
پیوسته شدن، پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتحال
تصویر اکتحال
سرمه کشیدن بی خواب شدن گیاهناکی سرمه کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتحاف
تصویر اتحاف
تحفه دادن، تحفه فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارحال
تصویر ارحال
شتر پروردن، رام کردن شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتحال
تصویر ارتحال
از مکانی به مکان دیگر شدن، سفر کردن، کوچ کردن، کوچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسحال
تصویر اسحال
جمع سحل، جامه ای از ریسمان یکتا بافته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتلال
تصویر اتلال
جمع تل، توده های خاک و ریگ، پشته ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتکال
تصویر اتکال
((اِ تِّ))
توکل کردن، کار خود را به دیگری واگذاشتن و به او اعتماد کردن، تسلیم شدن، به خدا توکل کردن به خدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتصال
تصویر اتصال
((اِ تِّ))
به هم وصل شدن، پیوستن، پیوستگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتحاف
تصویر اتحاف
((اِ))
تحفه دادن، ارمغان فرستادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
((اِ تِّ))
یکی شدن، یگانگی کردن، سازگاری، توافق، اجتماع، وحدت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتصال
تصویر اتصال
پیوستگی، پیوندیدن، پیوستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
همبستگی، یک پارچگی، هماهنگی، یگانگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکتحال
تصویر اکتحال
سرمه کشی، گیاه ناکی
فرهنگ واژه فارسی سره