جَمعِ واژۀ تَل ّ، بمعنی توده های خاک و توده های ریگ و پشته. (منتهی الارب) : ای روز چه روزی تو بدین زینت و این زیب کز زینت و زیب تو دگر شد همه اتلال. فرخی.
نابود کردن از میان بردن، نیست شدن، تباهاندن هلاک کردن نیست کردن نابود کردن تلف کردن افنا، هلاک یافتن، از بین بردن یا معیوب ساختن مال غیر بطور مستقیم بدون تقصیر یا با تقصیر مقابل تسبیب. یااتلاف وقت. بیهوده وقت را صرف کردن بکارهایی نا سودمند پرداختن و از وقت بهره برنگرفتن، هلاک کردن، نابود کردن