- اتاوه
- باج، آب بها، پاره بد گند (رشوه) خراج مال دیوان پاره، پول آب پاره ای که جهت آب باج. باشد، رشوت رشوه، خراج دادن مال دیوان پرداختن باج دادن حاصل ماک دادن رشوه دادن
معنی اتاوه - جستجوی لغت در جدول جو
- اتاوه ((اِ وَ یا وِ))
- خراج، مال دیوان، رشوه
- اتاوه
- رشوه، باج، خراج
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاتابه
جمع اتاوه، باج ها
خراج، مال دیوان، پاره
ترکی افسر تاج پر کلغی که از پرهای بعض مرغان سازند. این کلمه با فعل زدن و افتادن و داشتن صرف شود
کلغی که از پرهای بعض مرغان سازند. این کلمه با فعل زدن و افتادن و داشتن صرف شود
مکر حیله
کاکلی که از پرهای بعضی پرندگان بر کلاه می زدند، برای مثال اتاقه زد به کله گوشه ام دمیدن مهر / که ای خراج ستان یکه شاعر آفاق (لغتنامه - اتاقه)
آتاشه، کارمند وابستۀ سفارتخانه که دارای ماموریت مخصوص باشد، وابسته
((اُ قِ یا قَ))
فرهنگ فارسی معین
تاجی که از پرهای بعض مرغان سازند. این کلمه با فعل زدن و افتادن و داشتن صرف شود
((اَ ش ِ))
فرهنگ فارسی معین
آتاشه، وابسته، کارمند سفارتخانه که وظیفه ای خاص به عهده او محول است، اتاشه مطبوعاتی، اتاشه تجارتی، اتاشه نظامی
مکر، حیله، فریب، نیرنگ، حقّه، تزویر، اشکیل، دستان، دلام، چاره، قلّاشی، دویل، نارو، شکیل، شید، کلک، خاتوله، خدعه، ریو، گول، ترفند، دغلی، تنبل، ترب، غدر، روغان، احتیال، گربه شانی، کید
آه گفتن، آه کشیدن، نالیدن و شکایت کردن ظرفی باشد که در آن خاگینه پزند و ماهی بریان کنند، خشت پخته آجر بزرگ
تابه، ظرفی فلزی و پهن برای تف دادن گوشت، ماهی، کوکو، خاگینه و مانند آن، تاوه، ظرفی که در آن چیزی را برشته کنند یا بو دهند