جدول جو
جدول جو

معنی ابلهانه - جستجوی لغت در جدول جو

ابلهانه
سبکسرانه گولانه هلکی بی عقلانه از روی نادانی و نابخردی و حماقت
تصویری از ابلهانه
تصویر ابلهانه
فرهنگ لغت هوشیار
ابلهانه
سبک سرانه، گولانه
تصویری از ابلهانه
تصویر ابلهانه
فرهنگ واژه فارسی سره
ابلهانه
از روی نادانی و نابخردی، آنچه از روی نادانی باشد
تصویری از ابلهانه
تصویر ابلهانه
فرهنگ فارسی عمید
ابلهانه
((اَ لَ نِ))
از روی نادانی و نابخردی و حماقت
تصویری از ابلهانه
تصویر ابلهانه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلهانه
تصویر بلهانه
نابخردانه کم خردانه بطور بلاهت و بی تمیزی، شبیه و مانند بله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلهانه
تصویر بلهانه
((بُ نِ))
به طور بلاهت و بی تمیزی، شبیه و مانند بله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابلیسانه
تصویر ابلیسانه
اهرمنانه مانند ابلیس بشیطنت از روی مکر و خدعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استهانه
تصویر استهانه
سبک شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
پنجره ای که از میله های فلزی سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
پنجره، دریچه، پنجره ای که از میله های فلزی ساخته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبلخانه
تصویر طبلخانه
نقاره خانه، دسته ای از نقاره چیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالکانه
تصویر بالکانه
((نِ))
پنجره فلزی، بام بلند، پالکانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهانه
تصویر بهانه
دستاویز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بهانه
تصویر بهانه
عذر
فرهنگ واژه فارسی سره
آشکار کردن، جدا کردن، پیدا کردن، سو دادن یاران پیدا کردن روشن کردن هویدا کردن روشن کردن هویدا کردن، پیدا شدن آشکار شدن هویدا شدن، پیدایی ظهور روشنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهانه
تصویر بهانه
(دخترانه)
دلیل، علت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهانه
تصویر بهانه
عذر بی جا، دست آویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهانه
تصویر اهانه
خوار داشت سبک کردن زبون داشتن کوچک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهانه
تصویر بهانه
((بَ نِ))
عذر نابجا، بازخواست، سبب، باعث
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهانه
تصویر بهانه
عذر، دستاویز، عذر بی جا، ایراد و بازخواست بی جا، دلیل، سبب، علت
بهانه آوردن: برای سرپیچی از کاری عذر آوردن
فرهنگ فارسی عمید