- ابداً
- هرگز، همیشه، هیچگاه
معنی ابداً - جستجوی لغت در جدول جو
- ابداً ((اَ بَ دَ نْ))
- هرگز، هیچ وقت، به هیچ روی، به هیچ وجه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تغییر دادن، عوض کردن
اختراع کردن، نوآوردن
آشکارکردن، پیداکردن، آفریدن، دندان نو بر آوردن آغاز کردن آغازیدن ابتدا کردن شروع کردن سر کردن سر گرفتن ابتداء، کارنو و نخستین آوردن نو آفریدن، آشکار کردن پیدا کردن چیزی را
جایگزینی، دگردیسی، غلندران
نوآفرینی، آفریدن، نوآوری
آشکاریدن، آغازیدن، آفریدن، از سر گرفتن
بدن ها، تن ها، جسم ها، جمع واژۀ بدن
آغاز کردن، شروع کردن، ابتدا کردن، آشکار کردن
قرار دادن چیزی به جای چیز دیگر، بدل کردن، عوض کردن، در علم زبانشناسی عوض شدن حرفی با حرف دیگر به دلیل ساده شدن تلفظ
مردم شریف، صالح و نیکوکار، مردان خدا، در تصوف اوتاد، بدیل
((اِ))
فرهنگ فارسی معین
عوض و بدل کردن، قرار دادن حرفی به جای حرفی دیگر برای دفع ثقل و سنگینی، یکی از اقسام نه گانه وقف مستعمل چون تبدیل تاء به هاء در رحمت و رحمه
((ا ِ))
فرهنگ فارسی معین
نوآوردن، نو پیدا کردن، ایجاد، اختراع، شعر نو گفتن، به طرز نو شعر سرودن، کند شدن مرکب در رفتار، درماندن
پدید آوردن چیزی نو، نو آوردن، چیز تازه آوردن، کار تازه ای کردن، خلقت، آفریدن، در ادبیات در فن بدیع آوردن چند صنعت ادبی (مانند جناس، قلب، متضاد و ردالصدرعلی العجز) در یک بیت شعر یا عبارت، برای مثال جهان گشاده ثنای تو را چو شیر دهان / زمانه بسته رضای تو را چو تیر کمر (امیرمعزی - ۶۸۷) که در آن تضاد «گشاده، بسته»، ایهام «شیر»، جناس«شیر و تیر» و مراعات النظیر «دهان، کمر» به کار رفته است، سلامهالاختراع
هرگز هیچگاه هگرز کتارچه آغاز کردن آغازیدن ابتدا کردن شروع کردن سر کردن سر گرفتن ابتداء، کارنو و نخستین آوردن نو آفریدن، آشکار کردن پیدا کردن چیزی را. ظرف زمان است برای تاکید در مستقبل نفیا و اثباتا همیشه جاویدان، هرگز هگرز هیچ هیچوقت، بهیچ روی بهیچوجه معاذالله پر گس پر گست
هرگز، هیچ گاه، همیشه، برای همیشه، جاودانه