جدول جو
جدول جو

معنی ابداً

ابداً((اَ بَ دَ نْ))
هرگز، هیچ وقت، به هیچ روی، به هیچ وجه
تصویری از ابداً
تصویر ابداً
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ابداً

ابداً

ابداً
ظرف زمان است برای تأکید در مستقبل نفیاً و اثباتاً. همیشه. جاویدان:
ابداً یسترد ما وهب الدهَ
َر فیالیت جوده کان بخلا.
، هرگز. (مهذب الاسماء). هگرز. هیچ. هیچوقت. بهیچ روی. بهیچوجه. معاذاﷲ. پرگس. پرگست:
آز نگردد ابداً گرد آنک
در شکم مادر گردد غنی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

ابداء

ابداء
آشکارکردن، پیداکردن، آفریدن، دندان نو بر آوردن آغاز کردن آغازیدن ابتدا کردن شروع کردن سر کردن سر گرفتن ابتداء، کارنو و نخستین آوردن نو آفریدن، آشکار کردن پیدا کردن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار