جدول جو
جدول جو

معنی آکننده - جستجوی لغت در جدول جو

آکننده
پر کننده
تصویری از آکننده
تصویر آکننده
فرهنگ فارسی عمید
آکننده
(کَ نَنْ دَ / دِ)
آنکه آکند:
چو در کوه شد گنجها ناپدید
کسی چهرۀ آکننده ندید.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
آکننده
آنکه آکند
تصویری از آکننده
تصویر آکننده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آکنیده
تصویر آکنیده
آکنده، پرکرده، انباشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
ویژگی آنچه احتمال شکسته شدن دارد، کنایه از ظریف، آسیب پذیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آگننده
تصویر آگننده
پر کننده
فرهنگ فارسی عمید
(شِ کَ نَنْ دَ / دِ)
کاسر. ناقض. مفتت. که چیزی دیگر را شکند. (یادداشت مؤلف) ، ترد. که بشکند. که شکسته شود. که خود قابل شکستن باشد. زودشکن. (یادداشت مؤلف) ، پایین آورندۀ قیمت. که بها و ارج چیزی را کم کند. قیمت شکن: از بزرگان بصره یکی درآمد و بر بالین او نشست و دنیا را می نکوهید. رابعه گفت: تو سخت دنیا را دوست می داری، اگر دوست نمیداری چندینش یاد نکردیی که شکننده کالا خریدار بود. (تذکره الاولیاء عطار) ، شکست دهنده. قاهر. غالب. (یادداشت مؤلف). آزارنده. رنجاننده: مذلت مجاعت که قاصم ظهور شیران و شکننده دل دلیران است او را زبون و مغبون نگرداند. (سندبادنامه ص 164) ، باطل کننده: مفطر، شکننده روزه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فَ / فِ کَ نَنْ دَ / دِ)
افکننده. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فکندن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
آکنده:
منم در کشور عشقت خنیده
دلی از مهر رویت آکنیده.
شاکر بخاری
لغت نامه دهخدا
انباشته پر مملو ممتلی، حشو در نهاده، نهان کرده پوشیده مخفی، مدفون دفین در خاک فرو برده، نگار کرده ملون منقش، مغزدار میان پر، سخت فربه با گوشتی سخت پیچیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
ناقص، چیزی که خود قابل شکستن باشد، پائین آورنده قیمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
ظریف
فرهنگ واژه فارسی سره
ترد، ناقض
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
قابلٌ للكسر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
Fragile, Shattering
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
brisant, fragile
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
niszczący, kruchy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
parçalayıcı, kırılgan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
разрушительный , хрупкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
zerschmetternd, zerbrechlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
توڑنے والا , نازک
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
ভেঙে ফেলা , ভঙ্গুর
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
ทำลาย , เปราะบาง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
kubomoa, dhaifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
砕くような , 脆い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
震碎的 , 脆弱的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
שׁוֹבֵר , שביר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
부서지는 , 깨지기 쉬운
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
merusak, rapuh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
तोड़ने वाला , नाजुक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
vernietigend, fragiel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
руйнівний , крихкий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
distruttivo, fragile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
destruidor, frágil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
destroza, frágil
دیکشنری فارسی به اسپانیایی