تریاک، شیرۀ تلخ مزه و قهوه ای رنگی که از پوست خشخاش گرفته می شود، شیرۀ کوکنار، دارای الکلوئیدهای متعدد، از جمله مرفین، کودئین، نارکوتین، پاپاوریم و نارسئین است، در یک گرم آن درحدود پنج سانتی گرم مرفین وجود دارد. در تسکین درد، سرفه و اسهال مؤثر است، ریه و معده را تخدیر می کند، افیون، اپیون، پادزهر، تریاق
تریاک، شیرۀ تلخ مزه و قهوه ای رنگی که از پوست خشخاش گرفته می شود، شیرۀ کوکنار، دارای الکلوئیدهای متعدد، از جمله مرفین، کودئین، نارکوتین، پاپاوریم و نارسئین است، در یک گرم آن درحدود پنج سانتی گرم مرفین وجود دارد. در تسکین درد، سرفه و اسهال مؤثر است، ریه و معده را تخدیر می کند، افیون، اپیون، پادزهر، تریاق
تریاک، شیرۀ تلخ مزه و قهوه ای رنگی که از پوست خشخاش گرفته می شود، شیرۀ کوکنار، دارای الکلوئیدهای متعدد، از جمله مرفین، کودئین، نارکوتین، پاپاوریم و نارسئین است، در یک گرم آن درحدود پنج سانتی گرم مرفین وجود دارد. در تسکین درد، سرفه و اسهال مؤثر است، ریه و معده را تخدیر می کند، افیون، اپیون، پادزهر، تریاق
تریاک، شیرۀ تلخ مزه و قهوه ای رنگی که از پوست خشخاش گرفته می شود، شیرۀ کوکنار، دارای الکلوئیدهای متعدد، از جمله مرفین، کودئین، نارکوتین، پاپاوریم و نارسئین است، در یک گرم آن درحدود پنج سانتی گرم مرفین وجود دارد. در تسکین درد، سرفه و اسهال مؤثر است، ریه و معده را تخدیر می کند، افیون، اپیون، پادزهر، تریاق
آسیمه، سرگشته، حیران، گیج، سرگردان، هامی، کالیوه، آسمند، گیج و گنگ، خلاوه، پکر، کالیو، کالیوه رنگ، واله، گیج و ویج، مستهام برای مثال گرنه عشقت کرد آسیون مرا / از چه رو سرگشته و آسیونم (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۴۴)
آسیمه، سَرگَشتِه، حِیران، گیج، سَرگَردان، هامی، کالیوِه، آسمَند، گیج و گُنگ، خَلاوِه، پَکَر، کالیوْ، کالیوِه رَنگ، والِهْ، گیج و ویج، مُستَهام برای مِثال گرنه عشقت کرد آسیون مرا / از چه رو سرگشته و آسیونم (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۴۴)
آسیمه: گر نه عشقت کرد آسیون مرا از چه رو سرگشته و آسیونم ؟ منجیک. چه چیزی کاین همه آسیون از تست که بی تو زندگانی ّ من از تست ؟ فریدالدین عطار. و صاحب برهان بر وزن آبگون ضبط کرده وظاهراً غلط است، یا صورتی دیگر از این کلمه است
آسیمه: گر نه عشقت کرد آسیون مرا از چه رو سرگشته و آسیونم ؟ منجیک. چه چیزی کاین همه آسیون از تست که بی تو زندگانی ّ من از تست ؟ فریدالدین عطار. و صاحب برهان بر وزن آبگون ضبط کرده وظاهراً غلط است، یا صورتی دیگر از این کلمه است
افیون، (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، اپیون، هپیون، (ناصرخسرو) : تلخی و شیرینیش آمیخته ست کس نخورد نوش و شکر باپیون، رودکی، اما می پندارم کلمه درین شاهد آپیون باشد نه پیون، رجوع به آپیون و ابیون و اپیون و افیون شود
افیون، (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، اپیون، هپیون، (ناصرخسرو) : تلخی و شیرینیش آمیخته ست کس نخورد نوش و شکر باپیون، رودکی، اما می پندارم کلمه درین شاهد آپیون باشد نه پیون، رجوع به آپیون و ابیون و اپیون و افیون شود
دهی از دهستان سوسن بخش ایزۀ شهرستان اهواز، واقع در 15 هزارگزی شمال ایزه، کوهستانی گرمسیر، دارای 140 تن سکنه، آب آن از چشمه کرم، محصول آنجا گندم و جو، شغل اهالی آن زراعت وراه آنجا مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان سوسن بخش ایزۀ شهرستان اهواز، واقع در 15 هزارگزی شمال ایزه، کوهستانی گرمسیر، دارای 140 تن سکنه، آب آن از چشمه کرم، محصول آنجا گندم و جو، شغل اهالی آن زراعت وراه آنجا مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
تریاک. افیون. (برهان) (آنندراج). هبیون. (ناظم الاطباء). ابیون. اپیون. از یونانی اپیون مبدل اپوس، لاتینی اپیوم (به معنی مایع) ، و آن شیرۀ بستۀ تخمدانهای نارس خشخاش است. (ازبرهان چ معین حاشیۀ ص 86، ذیل: اپیون) : آن فلسفه است و این سخن دینی این شکر است و فلسفه هپیون است. ناصرخسرو. علم است کیمیای بزرگیها شکر کندت اگر همه هپیونی. ناصرخسرو. اینت نسازد همی مگر همه شکّر وانت نسازد همی مگر همه هپیون. ناصرخسرو. چه حال است این که مدهوشند یکسر که پنداری که خوردستند هپیون. ناصرخسرو. داد کن ار نام نیک خواهی ازیراک عقل ترا هزل دشمن است چو هپیون. ناصرخسرو. و رجوع به افیون و هبیون شود
تریاک. افیون. (برهان) (آنندراج). هبیون. (ناظم الاطباء). ابیون. اپیون. از یونانی اُپیُون مبدل اپوس، لاتینی اپیوم (به معنی مایع) ، و آن شیرۀ بستۀ تخمدانهای نارس خشخاش است. (ازبرهان چ معین حاشیۀ ص 86، ذیل: اپیون) : آن فلسفه است و این سخن دینی این شکر است و فلسفه هپیون است. ناصرخسرو. علم است کیمیای بزرگیها شکر کندت اگر همه هپیونی. ناصرخسرو. اینْت نسازد همی مگر همه شکّر وانْت نسازد همی مگر همه هپیون. ناصرخسرو. چه حال است این که مدهوشند یکسر که پنداری که خوردستند هپیون. ناصرخسرو. داد کن ار نام نیک خواهی ازیراک عقل ترا هزل دشمن است چو هپیون. ناصرخسرو. و رجوع به افیون و هبیون شود
شیرۀ مخدر و منوم که از پوست خشخاش گیرند. افیون. هپیون. ابیون. تریاک. مهاتول: چه حال است اینکه مدهوشند یکسر که پنداری که خوردستند اپیون. ناصرخسرو. بریده میل عدو خنجر تو چون کافور ببرده هوش جهان هیبت تو چون اپیون. رشید وطواط. و مخفف آن پیون است
شیرۀ مخدِر و مُنوم که از پوست خشخاش گیرند. افیون. هپیون. ابیون. تریاک. مهاتول: چه حال است اینکه مدهوشند یکسر که پنداری که خوردستند اپیون. ناصرخسرو. بریده میل عدو خنجر تو چون کافور ببرده هوش جهان هیبت تو چون اپیون. رشید وطواط. و مخفف آن پیون است