تریاک. افیون. (برهان) (آنندراج). هبیون. (ناظم الاطباء). ابیون. اپیون. از یونانی اپیون مبدل اپوس، لاتینی اپیوم (به معنی مایع) ، و آن شیرۀ بستۀ تخمدانهای نارس خشخاش است. (ازبرهان چ معین حاشیۀ ص 86، ذیل: اپیون) : آن فلسفه است و این سخن دینی این شکر است و فلسفه هپیون است. ناصرخسرو. علم است کیمیای بزرگیها شکر کندت اگر همه هپیونی. ناصرخسرو. اینت نسازد همی مگر همه شکّر وانت نسازد همی مگر همه هپیون. ناصرخسرو. چه حال است این که مدهوشند یکسر که پنداری که خوردستند هپیون. ناصرخسرو. داد کن ار نام نیک خواهی ازیراک عقل ترا هزل دشمن است چو هپیون. ناصرخسرو. و رجوع به افیون و هبیون شود