استخوان بالای مغز از کاسۀ سر. قحف، صاحب جهانگیری گوید در بعض فرهنگها به معنی کاسۀ سر (جمجمه) و شقیقه نیز آمده است، کام. فک اعلی یعنی آنجای که بحلقوم نزدیک و به عربی حنک باشد. (برهان)، عظم مصفات: القحف، بر آهیانه زدن. (تاج المصادر بیهقی). آنجای از سر کودک که می جنبد. (مؤید الفضلاء). یافوخ
استخوان بالای مغز از کاسۀ سر. قحف، صاحب جهانگیری گوید در بعض فرهنگها به معنی کاسۀ سر (جمجمه) و شقیقه نیز آمده است، کام. فک اعلی یعنی آنجای که بحلقوم نزدیک و به عربی حنک باشد. (برهان)، عظم مصفات: القحف، بر آهیانه زدن. (تاج المصادر بیهقی). آنجای از سر کودک که می جنبد. (مؤید الفضلاء). یافوخ
لانۀ پرندگان، جای زندگی و نشیمنگاه و محل تخمگذاری پرندگان، کابوک، بتواز، وکر، آشیان، آشانه، کابک، تکند، پیواز، پتواز، وکنت، پدواز برای مثال برو این دام بر مرغی دگر نه / که عنقا را بلند است آشیانه (حافظ - ۸۵۲) خانه، مسکن، ماوا
لانۀ پرندگان، جای زندگی و نشیمنگاه و محل تخمگذاری پرندگان، کابوک، بَتواز، وَکر، آشیان، آشانِه، کابُک، تَکَند، پیواز، پَتواز، وُکنَت، پَدواز برای مِثال برو این دام بر مرغی دگر نِه / که عنقا را بلند است آشیانه (حافظ - ۸۵۲) خانه، مسکن، ماوا
مخفف آهیانه است که شقیقه و کاسۀ سر و دماغ و حلقوم باشد. (برهان) (انجمن آراء ناصری) (آنندراج). بمعنی آهیانه یعنی کاسۀ سر است و در فرهنگ جهانگیری به معنی شقیقه است و در بعضی فرهنگها به معنی نای حلقوم مذکور است. (شعوری). کاسۀ سر و قیل نزدیک حلقوم که آنرا حلقوم نیز گویند به تازیش حنک خوانند. (شرفنامۀ منیری). و رجوع به آهیانه شود
مخفف آهیانه است که شقیقه و کاسۀ سر و دماغ و حلقوم باشد. (برهان) (انجمن آراء ناصری) (آنندراج). بمعنی آهیانه یعنی کاسۀ سر است و در فرهنگ جهانگیری به معنی شقیقه است و در بعضی فرهنگها به معنی نای حلقوم مذکور است. (شعوری). کاسۀ سر و قیل نزدیک حلقوم که آنرا حلقوم نیز گویند به تازیش حنک خوانند. (شرفنامۀ منیری). و رجوع به آهیانه شود
آشیان و مترادفات آن: مرا خورد خون بود بر جای شیر در آن آشیانه بسان اسیر. فردوسی. بل دهر درختی است نفس مرغی وین کالبد او را چو آشیانه. ناصرخسرو. تو زآشیانۀ باز سپید خاسته ای ز بازخانه نپرّد بهیچ حالی بوم. سوزنی. ز گرد راه چو عنقا به آشیانۀ باز بسوی بنده خرامید شاه بنده نواز. سوزنی. هوای باغ جهان را چو بلبلی بودم که بود گلشن صدر تو آشیانۀ من. سیف اسفرنگ. نصرت که فرخ بیضۀ پولاد تیغ اوست بر شاخسار رایت او آشیان نهاد. سلمان ساوجی. برو این دام بر مرغ دگر نه که عنقارا بلند است آشیانه. حافظ. ، سوراخ مار: از مار کینه ورتر ناسازگارتر چه گفتار چربش آرد، بیرون ز آشیانه. لبیبی. ، آشیانۀ مور، قریه، لانۀ موش، آشکوب. طبقه. مرتبه. آشیان: بر ایوانش مه و سال از بلندی نهاده نسر طائر آشیانه ز فخر و مرتبت زیبد که باشد سپهرش کاخ و مهرش آستانه. عبدالواسع جبلی. بناهای چندین آشیانه. (تحفۀ اهل بخارا). ما بلبلان بلند نسازیم خانه را خوش کرده ایم خانه یک آشیانه را. غنی. ، جای. مأوی. خانه: بیاموز اگر پارسا بود خواهی مکن دیو را جان خود آشیانه. ناصرخسرو. ، سقف. آسمانه. - آشیانه نهادن، آشیانه گرفتن. آشیانه کردن. آشیانه ساختن. اعتشاش. تعشیش. (دهار)
آشیان و مترادفات آن: مرا خورد خون بود بر جای شیر در آن آشیانه بسان اسیر. فردوسی. بل دهر درختی است نَفْس مرغی وین کالبد او را چو آشیانه. ناصرخسرو. تو زآشیانۀ باز سپید خاسته ای ز بازخانه نپرّد بهیچ حالی بوم. سوزنی. ز گرد راه چو عنقا به آشیانۀ باز بسوی بنده خرامید شاه بنده نواز. سوزنی. هوای باغ جهان را چو بلبلی بودم که بود گلشن صدر تو آشیانۀ من. سیف اسفرنگ. نصرت که فَرْخ بیضۀ پولاد تیغ اوست بر شاخسار رایت او آشیان نهاد. سلمان ساوجی. برو این دام بر مرغ دگر نه که عنقارا بلند است آشیانه. حافظ. ، سوراخ مار: از مار کینه ورتر ناسازگارتر چه گفتار چربش آرد، بیرون ز آشیانه. لبیبی. ، آشیانۀ مور، قریه، لانۀ موش، آشکوب. طبقه. مرتبه. آشیان: بر ایوانش مه و سال از بلندی نهاده نسر طائر آشیانه ز فخر و مرتبت زیبد که باشد سپهرش کاخ و مهرش آستانه. عبدالواسع جبلی. بناهای چندین آشیانه. (تحفۀ اهل بخارا). ما بلبلان بلند نسازیم خانه را خوش کرده ایم خانه یک آشیانه را. غنی. ، جای. مأوی. خانه: بیاموز اگر پارسا بود خواهی مکن دیو را جان خود آشیانه. ناصرخسرو. ، سقف. آسمانه. - آشیانه نهادن، آشیانه گرفتن. آشیانه کردن. آشیانه ساختن. اعتشاش. تعشیش. (دهار)
نوعی گیاه از تیره نعناعیان با گلهای سفید یا گلی برگهای کوچک متقابل بیضوی و نوک تیز بدرازی یک سانتیمتر صعتر سعتر پودینه صحرایی یا آویشن شیرازی یا آویشن کوهی مزرنگوش وحشی
نوعی گیاه از تیره نعناعیان با گلهای سفید یا گلی برگهای کوچک متقابل بیضوی و نوک تیز بدرازی یک سانتیمتر صعتر سعتر پودینه صحرایی یا آویشن شیرازی یا آویشن کوهی مزرنگوش وحشی
دیدن آن: عاشق شدن درست کردن آن: عروسی آشیانه خالی: ضرر؛ غیبت طولانی 1ـ دیدن آشیانه پرندگان در خواب، نشانه آن است که به کاری سودآور علاقمند خواهید شد. اگر زنی چنین خواب ی ببیند، علامت آن است که به منزلی دیگر نقل مکان خواهد کرد. 2ـ دیدن آشیانه خالی در خواب، نشانه آن است که از جدایی با دوستی غمگین خواهید شد. 3ـ اگر خواب ببینید در آشیانه ای پرندگانی نشسته اند، نشانه آن است که به زندگی خانوادگی علاقمند خواهید شد. و فرزندانی شادمان و مطیع خواهید داشت. 4ـ دیدن دیدن آشیانه ای مملو از تخمهای شکسته پرندگان، نشانه آن است که در زندگی به شکست و نومیدی دچار خواهید شد. لوک اویتنهاو
دیدن آن: عاشق شدن درست کردن آن: عروسی آشیانه خالی: ضرر؛ غیبت طولانی 1ـ دیدن آشیانه پرندگان در خواب، نشانه آن است که به کاری سودآور علاقمند خواهید شد. اگر زنی چنین خواب ی ببیند، علامت آن است که به منزلی دیگر نقل مکان خواهد کرد. 2ـ دیدن آشیانه خالی در خواب، نشانه آن است که از جدایی با دوستی غمگین خواهید شد. 3ـ اگر خواب ببینید در آشیانه ای پرندگانی نشسته اند، نشانه آن است که به زندگی خانوادگی علاقمند خواهید شد. و فرزندانی شادمان و مطیع خواهید داشت. 4ـ دیدن دیدن آشیانه ای مملو از تخمهای شکسته پرندگان، نشانه آن است که در زندگی به شکست و نومیدی دچار خواهید شد. لوک اویتنهاو