جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آهوانه

آهوانه

آهوانه
چون آهو. درخور آهو:
آن چشم آهوانۀ عابدفریب بین
کش کاروان حسن بدنباله میرود.
حافظ
لغت نامه دهخدا

آهیانه

آهیانه
استخوان بالای مغز سر که از جمجمه جدا است، کاسۀ سر، قِحف، عَظمِ قِحف
آهیانه
فرهنگ فارسی عمید

آهیانه

آهیانه
استخوان بالای مغز از کاسۀ سر. قحف، صاحب جهانگیری گوید در بعض فرهنگها به معنی کاسۀ سر (جمجمه) و شقیقه نیز آمده است، کام. فک اعلی یعنی آنجای که بحلقوم نزدیک و به عربی حنک باشد. (برهان)، عظم مصفات: القحف، بر آهیانه زدن. (تاج المصادر بیهقی). آنجای از سر کودک که می جنبد. (مؤید الفضلاء). یافوخ
لغت نامه دهخدا

آهوان

آهوان
نام محلی کنار راه سمنان بدامغان، میان تیلستان و کلاته یعقوب در 266 هزارگزی طهران
لغت نامه دهخدا

آهوان

آهوان
جَمعِ واژۀ آهو:
همه مرگ رائیم پیر و جوان
که مرگ است چون شیر و ما آهوان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا