هر چیز بسته که بدشواری باز شود. به معنی خون بسته ومداد بسته و امثال آن نیز آمده است و آن را آنیسته نیز گویند. (برهان). دلمه. انبسته بر وزن سرگشته نیز نوشته اند و دو صورت از این سه بی شبهه مصحف است
هر چیز بسته که بدشواری باز شود. به معنی خون بسته ومداد بسته و امثال آن نیز آمده است و آن را آنیسته نیز گویند. (برهان). دَلَمه. انبسته بر وزن سرگشته نیز نوشته اند و دو صورت از این سه بی شبهه مصحف است
معبد گبران. (برهان). معبد گبران و ترسایان. (غیاث). کلیسای ترسایان یا جهودان. (منتهی الارب) (از آنندراج). کنشت جهودان. ج، کنایس. (مهذب الاسماء). کنشت. (دهار). کلیسا. کلیسه. کلیسیا. معبد نصاری. معرب کنشت. نمازگاه. نمازخانه. ج، کنائس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کنیسه در عربی معبد یهود و نصاری و کفاررا گفته اند. و امروزه در عربی معبد یهود را ’کنیس’ و معبد نصاری را ’کنیسه’ و معبد مسلمانان را ’جامع’ و ’مسجد’ و معبد بت پرستان را ’هیکل’ گویند. هدایت گوید: ’کنیسه’ معبد یهود و نصاری است پس آنچه صاحب برهان معبد گبران گفته خطای فاحش است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : و در شهر ’رها’ یکی کنیسه است که اندر همه جهان کنیسه ای از آن بزرگتر و آبادان تر و عجب تر نیست و اندر وی رهبانانند. (حدود العالم). کنیسۀمریمستی چرخ گفتی پر ز گوهرها نجوم ایدون چو رهبانان ثریا چون چلیپایی. ناصرخسرو. گر کعبه را محرم نیم مرد کنیسه هم نیم ور بابت زمزم نیم مرد خمستان نیستم. خاقانی. خطاب حاکم عادل مثال باران است چه بر حدیقۀ سلطان چه بر کنیسۀ عام. سعدی. رجوع به کلیسا و کلیسیا شود، زن خوب منظر. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زن خوب روی. (ناظم الاطباء) ، دو چوب که بر پالان نصب کنند و به روی آنها پارچه کشند تا بر سوار سایه اندازد و آن را بپوشاند. شبه هودجی که بر محمل بندند. ج، کنائس. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
معبد گبران. (برهان). معبد گبران و ترسایان. (غیاث). کلیسای ترسایان یا جهودان. (منتهی الارب) (از آنندراج). کنشت جهودان. ج، کنایس. (مهذب الاسماء). کنشت. (دهار). کلیسا. کلیسه. کلیسیا. معبد نصاری. معرب کنشت. نمازگاه. نمازخانه. ج، کنائس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کنیسه در عربی معبد یهود و نصاری و کفاررا گفته اند. و امروزه در عربی معبد یهود را ’کنیس’ و معبد نصاری را ’کنیسه’ و معبد مسلمانان را ’جامع’ و ’مسجد’ و معبد بت پرستان را ’هیکل’ گویند. هدایت گوید: ’کنیسه’ معبد یهود و نصاری است پس آنچه صاحب برهان معبد گبران گفته خطای فاحش است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : و در شهر ’رها’ یکی کنیسه است که اندر همه جهان کنیسه ای از آن بزرگتر و آبادان تر و عجب تر نیست و اندر وی رهبانانند. (حدود العالم). کنیسۀمریمستی چرخ گفتی پر ز گوهرها نجوم ایدون چو رهبانان ثریا چون چلیپایی. ناصرخسرو. گر کعبه را محرم نیم مرد کنیسه هم نیم ور بابت زمزم نیم مرد خمستان نیستم. خاقانی. خطاب حاکم عادل مثال باران است چه بر حدیقۀ سلطان چه بر کنیسۀ عام. سعدی. رجوع به کلیسا و کلیسیا شود، زن خوب منظر. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زن خوب روی. (ناظم الاطباء) ، دو چوب که بر پالان نصب کنند و به روی آنها پارچه کشند تا بر سوار سایه اندازد و آن را بپوشاند. شبه هودجی که بر محمل بندند. ج، کنائس. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
هرچیز بسته که بدشواری از هم جدا شود. (برهان). هرچیز بسته و منعقد که بدشواری از هم جدا گشته و حل گردد. (ناظم الاطباء) (آنندراج). هر بستگی که بدشواری حل گردد و آنرا انیشه نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). رجوع به انبسته شود
هرچیز بسته که بدشواری از هم جدا شود. (برهان). هرچیز بسته و منعقد که بدشواری از هم جدا گشته و حل گردد. (ناظم الاطباء) (آنندراج). هر بستگی که بدشواری حل گردد و آنرا انیشه نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). رجوع به انبسته شود