از اسماء اشاره بجائی دور چون ثم ّ و هنا و هنالک در زبان عرب: از آنجا به نزدیک مادر دوان بیامد چو خورشید روشن روان، فردوسی، چو آنجارسید آن گرانمایه شاه پذیره شدش پهلوان سپاه، فردوسی، هم آنجا بدش تاج و گنج و سپاه هم آنجا نگین و هم آنجا کلاه، فردوسی، یکی تخت جامه بفرمود شاه که آنجا بیارند پیش سپاه، فردوسی، بوعلی وی رابه تون فرستد چنانکه آنجا شهربند باشد، (تاریخ بیهقی)، - آنجا که، آن مقام، آن حال، حیث: بکن شیری آنجا که شیری سزد که از شهریاران دلیری سزد، فردوسی، آنجا که عقاب کندپر گردد مرغابی تیزپر نخواهد شد، عمادی شهریاری
از اسماء اشاره بجائی دور چون ثَم َّ و هنا و هنالک در زبان عرب: از آنجا به نزدیک مادر دوان بیامد چو خورشید روشن روان، فردوسی، چو آنجارسید آن گرانمایه شاه پذیره شدش پهلوان سپاه، فردوسی، هم آنجا بدش تاج و گنج و سپاه هم آنجا نگین و هم آنجا کلاه، فردوسی، یکی تخت جامه بفرمود شاه که آنجا بیارند پیش سپاه، فردوسی، بوعلی وی رابه تون فرستد چنانکه آنجا شهربند باشد، (تاریخ بیهقی)، - آنجا که، آن مقام، آن حال، حیث: بکن شیری آنجا که شیری سزد که از شهریاران دلیری سزد، فردوسی، آنجا که عقاب کندپر گردد مرغابی تیزپر نخواهد شد، عمادی شهریاری
بندگاه میان ساعد و بازو از طرف بیرون: مرفق، از فنون کشتی گیری در خاک است و آن عبارتست از اینکه کت طرف را گرفته درو میکنند بطوریکه پشت طرف بخاک رسد. نوعی ازآن ایستاده عمل میشود و آنرا (آرنج سر پا) گویند
بندگاه میان ساعد و بازو از طرف بیرون: مرفق، از فنون کشتی گیری در خاک است و آن عبارتست از اینکه کت طرف را گرفته درو میکنند بطوریکه پشت طرف بخاک رسد. نوعی ازآن ایستاده عمل میشود و آنرا (آرنج سر پا) گویند