معنی آنف
- آنف
- فرمانبردار
واژههای مرتبط با آنف
آنف
- آنف
- فرمانبردار
آنف
- آنف
- ننگ دارنده. ج، آنفین، رام. آهسته، آنکه بینی او درد کند، اول وقت. سابق. هم اکنون
آنف
- آنف
- جَمعِ واژۀ اَنْف
آصف
- آصف
- تدبیر، مشاور خردمند، نام وزیر سلیمان (ع)، عنوان وزیران ایرانی در دوران اسلامی
آلف
- آلف
- خوگر انگلیسی اسپست
آنی
- آنی
- زود گذر گذرا
آنه
- آنه
- زن ناله کننده
آنک
- آنک
- آبله که در اندام برآید سرب از توپال ها سرب اسرب. آنکه
آنس
- آنس
- خو گرفته، خو گیرنده، مانوس خو گرفته، خو گیرنده، مانوس
