جدول جو
جدول جو

معنی آنتیوش - جستجوی لغت در جدول جو

آنتیوش
(تیُشْ)
آنتیش. نامی است که مردم اروپا به انطاکیه میدهند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرتوش
تصویر آرتوش
(پسرانه)
از نامهای باستانی ارمنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آنوش
تصویر آنوش
(دخترانه)
از پایتختهای قدیم ارمنستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیوش
تصویر نیوش
نیوشیدن، نیوشنده، پسوند متصل به واژه به معنای شنونده مثلاً سخن نیوش، نصیحت نیوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آنتیک
تصویر آنتیک
ویژگی هر شیء قدیمی و تاریخی که ارزش هنری داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرتیشو
تصویر آرتیشو
کنگر فرنگی، گیاهی با بوتۀ کوتاه و برگ های سفید خاردار، ساقه و برگ های تلخ و گل ها و شکوفه های خوراکی که در تحریک اشتها و تصفیۀ خون و تقویت سلول های مغز و قلب و کاهش مقدار کلسترول و اوره مؤثر است، حرشف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکتیو
تصویر آکتیو
فعال، کاری، پرکار، مؤثر، در امور نظامی کسی که همۀ عمر خود را به شغل نظامی اختصاص دهد
فرهنگ فارسی عمید
از لاطینی آنتی کواوس، به همین معنی، ظرف یا جامه یا کتاب یا فرش یا مجسمه و مانند آن سخت دیرینه، در تداول فارسی، سخت بد، سخت زشت و کریه
لغت نامه دهخدا
نام مجمع الجزایری میان امریکای شمالی و جنوبی، و آن بمجمع الجزایر آنتیل بزرگ و مجمع الجزایر آنتیل کوچک منقسم است، سکنۀ مجموع آن 8400000 تن، محصول آن قند و شراب رم و قهوه است، جزایر عمده آنتیل بزرگ کوبا، ژامائیک (جامائیکا) و هائی تی است و جزایر مهم آنتیل کوچک بارباد، گادولوپ، مارتی نیک، سن مارتن، سن لوسی، تری نی ته و غیره است، آتش فشانیها و زلزله ها در این جزایر بسیار روی دهد
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نوعی از خرما. (از دزی ج 2 ص 492)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دست ناویدن و گرفتن چیز کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). تناول، یقال: ’الظبی ینوش الاراک وینتاشه’. (از اقرب الموارد) ، ترشدن ریش. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). ترشدن زخمها. (از تاج العروس از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(پانْ یِ)
لوئی دو بوربن دوک دو. متولد در رامبویه فرزند کنت دو تولوز و پدرزن مادام دو لامبال و فیلیپ اگالیته. وی برکشنده و حامی فلوریان بود. (1725- 1793 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(پانْ یِ)
نام قدیم کنت نشین ایالت برتانی فرانسه منبسط از لامبال تاگین گام بود
لغت نامه دهخدا
مادۀ فعل مضارع از نیوشیدن رجوع به نیوشیدن شود، در ترکیب با کلمات دیگر به معنی نیوشنده آید: نصیحت نیوش، پندنیوش،
استماع، توجه، (ناظم الاطباء)، گوش دادن سخن باشد، نیوشه، (لغت فرس اسدی)، رجوع به نیوشه شود
لغت نامه دهخدا
کهنسال، دیرینه فرانسوی بنگرید به انتیک عتیقه شی کهنه دیرینه، قیمتی با ارزش: چیز آنتیکی است، سخت بد سخت زشت و کریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنتیمون
تصویر آنتیمون
فرانسوی بنگرید به انتیمون
فرهنگ لغت هوشیار
امر از نیوشیدن: گوش کن، بشنو، در ترکیب بمعنی نیوشنده آید: پند نیوش سخن نیوش نصیحت نیوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتیاش
تصویر انتیاش
دست ناویدن، گرفتن، آورد و برد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرتیشو
تصویر آرتیشو
فرانسوی کنگرفرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آندیو
تصویر آندیو
فرانسوی کاسنی فرنگی کاسنی فرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرتیشو
تصویر آرتیشو
((شُ))
گیاهی است بوته ای که قسمت درونی میوه آن مصرف خوراکی دارد، کنگر فرنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنیون
تصویر آنیون
((یُ))
یون مثبت، مقابل کاتیون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنتیک
تصویر آنتیک
دیرینه، باستانی، عتیقه (واژه فرهنگستان)، باارزش، قیمتی، بسیار بد، سخت زشت و کریه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنتیک
تصویر آنتیک
سالینه، نایاب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرتیشو
تصویر آرتیشو
کنگر فرنگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آکتیو
تصویر آکتیو
کارا، کارساز، کاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آنتیمون
تصویر آنتیمون
سختار
فرهنگ واژه فارسی سره
باارزش، قیمتی، نفیس، دیرینه، عتیقه، کهنه، بد، زشت، کریه
متضاد: نو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آتش
فرهنگ گویش مازندرانی