شاید از ’پا’ بمعنی پای، رجل و ’لیک’ ادات نسبت باشد، شم، چارق، پای افزار از چرم گاو و رشته ها در او بسته، (لغت نامۀ اسدی)، پای افزار از چرم گاو و رشته ها در او بسته بموضع و در آذربایجان آنرا شم خوانند، (فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی)، پای افزار بود، به آذربایجان چارق خوانند، (فرهنگ اسدی چ تهران)، کفش و پای افزار چرمین، (برهان) : از خر و پالیک آنجای رسیدم که همی موزۀ چینی میخواهم و اسپ تازی، علی قرط اندکانی (از لغت نامۀ اسدی)، ، پاپیچ، پاتابه، لفافه، (برهان)، پای تابه را گویند و بتازی لفافه خوانندش، (اوبهی)، پاتابه باشد و در فرهنگ هندوشاه با بای تازی بمعنی پاافزار است، (جهانگیری)
شاید از ’پا’ بمعنی پای، رِجل و ’لیک’ ادات نسبت باشد، شم، چارق، پای افزار از چرم گاو و رشته ها در او بسته، (لغت نامۀ اسدی)، پای افزار از چرم گاو و رشته ها در او بسته بموضع و در آذربایجان آنرا شم خوانند، (فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی)، پای افزار بود، به آذربایجان چارق خوانند، (فرهنگ اسدی چ تهران)، کفش و پای افزار چرمین، (برهان) : از خر و پالیک آنجای رسیدم که همی موزۀ چینی میخواهم و اسپ تازی، علی قرط اندکانی (از لغت نامۀ اسدی)، ، پاپیچ، پاتابه، لفافه، (برهان)، پای تابه را گویند و بتازی لفافه خوانندش، (اوبهی)، پاتابه باشد و در فرهنگ هندوشاه با بای تازی بمعنی پاافزار است، (جهانگیری)
رنگ سرخ و گلگون را گویند مطلقاً. (برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا). سرخ را گویند. (جهانگیری) (از صحاح الفرس) : خروشان و کفک افکنان و سلیحش همه ماردی گشته و خنگش اشقر. خسروی. نماز شامگاهی گشت صافی ز روی آسمان ابر معکن چو بردارد ز پیش روی اوثان حجاب ماردی دست برهمن. منوچهری (از آنندراج). ، هرچیز سرخ را هم گفته اند. (برهان). - شراب ماردی،سلیل. (از منتهی الارب، ذیل سلیل). رجوع به سلیل شود
رنگ سرخ و گلگون را گویند مطلقاً. (برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا). سرخ را گویند. (جهانگیری) (از صحاح الفرس) : خروشان و کفک افکنان و سلیحش همه ماردی گشته و خنگش اشقر. خسروی. نماز شامگاهی گشت صافی ز روی آسمان ابر معکن چو بردارد ز پیش روی اوثان حجاب ماردی دست برهمن. منوچهری (از آنندراج). ، هرچیز سرخ را هم گفته اند. (برهان). - شراب ماردی،سلیل. (از منتهی الارب، ذیل سلیل). رجوع به سلیل شود