جدول جو
جدول جو

معنی آماج - جستجوی لغت در جدول جو

آماج
نشان، نشانه، هدف، برای مثال چو تیر انداختی در روی دشمن / حذر کن کاندر آماجش نشستی (سعدی - ۷۶)جایی که نشانۀ تیر را روی آن قرار بدهند، فاصله تیرانداز تا هدف، نشانه گاه، تیررس، آلتی آهنی که برزگران با آن زمین را شیار کنند، گاوآهن، برای مثال برکند تیر تو زآن سان خاک در آماجگاه / برزگر برکنده پنداری به آماج و کلند (سوزنی- مجمع الفرس - آماج)نشانه گیری
تصویری از آماج
تصویر آماج
فرهنگ فارسی عمید
آماج
خاک توده کرده که نشان تیر بر آن نصب کنند، آماجگاه:
گر موی بر آماج نهی موی بدوزی
وین از گهر آموخته ای تو نه بتلقین،
فرخی،
چنان چون سوزن از وشّی ّ و آب روشن از توزی
ز طوسی بیل بگذاری به آماج اندرون بیله،
فرخی،
چو تیر انداختی در روی دشمن
حذر کن کاندر آماجش نشستی،
سعدی،
، توسعاً، نشان، نشانه، غرض، هدف، (دهار)، پرتاب، تیر پرتاب، تیررس، بیست و چهار یک فرسنگ، قریب پانصد قدم:
آماج تو از بست بود تا به سپنج آب
پرتاب تو از بلخ بود تا بفلسطین،
فرخی،
ستاده قیصر و خاقان و فغفور
یک آماج از بساط پیشگه دور،
نظامی،
، آهن گاوآهن که در زمین فروشود و شیار کند، مجموع آهن جفت، سپار، گاوآهن: جفت الفدّان، ساخت آماج کشاورز، (منتهی الارب) :
برکند تیر تو زآنسان خاک در آماجگاه
برزگر برکنده پنداری به آماج و کلند،
سوزنی،
خواجه بهیبت در او نظر کردند، افتاد و سر او چون آماج در زمین می رفت و سر و گردن او در خاک پوشیده گشت، (انیس الطالبین بخاری)،
تیر، یوع آماج، (صراح)، اوماج، (مؤید)
لغت نامه دهخدا
آماج
خاک توده کرده که نشان تیر بر آن نصب کنند آماجگاه، نشان نشانه هدف، پرتاب تیررس 24، 1 فرسنگ قریب 500 قدم، آهن گاو آهن که در زمین فرو شود و شیار کند، مجموع آهن جفت گاو آهن سپار
فرهنگ لغت هوشیار
آماج
تلی از خاک که نشانه تیر را بر روی آن قرار دهند، نشان، نشانه، هدف
تصویری از آماج
تصویر آماج
فرهنگ فارسی معین
آماج
اهداف، هدف، ابژکتیو
تصویری از آماج
تصویر آماج
فرهنگ واژه فارسی سره
آماج
آماجگاه، تیر، تیررس، مقصد، نشان، نشانه، هدف، پرتاب، تیررس
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آمانج
تصویر آمانج
(پسرانه)
هدف، مقصد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آمال
تصویر آمال
(دخترانه)
آرزوها، خواسته ها، دوست داشتنی ها
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آراج
تصویر آراج
(پسرانه)
آراد، نام روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آملج
تصویر آملج
آمله، درختی هندی به بزرگی درخت گردو، برگ هایش ریز و انبوه، میوه ای ترش مزه به اندازۀ آلو که دو نوع سیاه و زرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمال
تصویر آمال
امل ها، امیدها، آرزوها، آرمانها، جمع واژۀ امل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اماج
تصویر اماج
آشی که در آن گلوله های کوچک خمیر می ریزند، گلوله های کوچک خمیر که در آشی به همین نام می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کماج
تصویر کماج
یک نوع نان ضخیم و پوک که با آرد گندم و آرد نخود تهیه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شماج
تصویر شماج
نان جو، تفاله انگور، اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماج
تصویر سماج
جمع سمیج، زشت ها، شیرهای ترش شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زماج
تصویر زماج
دو برادران از مرغان شکاری، لاغر پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماج
تصویر رماج
بند نیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دماج
تصویر دماج
پنهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغاج
تصویر آغاج
فرسنگ، فرسخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماد
تصویر آماد
جمع امد، فرجام ها سر رسید ها
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده آمله از گیاهان داروئی نباتی است میان شجر و گیاه که برگش چون مورد و میوه اش باندازه بار سرو است. ابتدا سبزاست و چون برسد سیاه و نرم گردد. چوب آن سخت و اندرون آن سپید و زرد مایل بسرخی و ریشه هایش باریک است و در طب مورد استعمال دارد صفیراء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماز
تصویر آماز
آماس: خشک آماز (خشکاماز)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماس
تصویر آماس
برآمدی وورم عضوی از اعضای بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمال
تصویر آمال
امیدها، آرزوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماه
تصویر آماه
ورم، نفخ، تورم، باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمار
تصویر آمار
حساب، شماره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آباج
تصویر آباج
جمع ابج، همیشگی ها همیشه ها
فرهنگ لغت هوشیار
در کلمات مرکب بمعنی آماینده آید. آراینده مرصع: گوهرآمای لوء لوء آمای، پرکننده انبارنده، مستعد کننده مهیا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماس
تصویر آماس
ورم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آمار
تصویر آمار
جمعیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آماد
تصویر آماد
سررسیدها، فرجامها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آباج
تصویر آباج
همیشگی ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آمال
تصویر آمال
آرزوها، امیدها، آرمان ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آملج
تصویر آملج
آمله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آغاج
تصویر آغاج
چوب، دار، درخت
فرهنگ واژه فارسی سره