میوه ای گوشتی و آبدار با هسته ای بزرگ و پوست نازک به رنگ زرد یا سیاه مثلاً آلو بخارا، آلو زرد، آلو سیاه، پسوند متصل به واژه به معنای درخت کوتاه این میوه با برگ های بیضی شکل که در انواع مختلف دیده می شود آلوده مثلاً پشمالو
میوه ای گوشتی و آبدار با هسته ای بزرگ و پوست نازک به رنگ زرد یا سیاه مثلاً آلو بخارا، آلو زرد، آلو سیاه، پسوند متصل به واژه به معنای درخت کوتاه این میوه با برگ های بیضی شکل که در انواع مختلف دیده می شود آلوده مثلاً پشمالو
بیهوده و بی فایده. (غیاث، از لطایف). فلاد. (برهان). فلاده. به معنی سرگشته، حیران، سراسیمه و دیوانه است. در فرهنگها به معنی بیهوده نوشته اند و گویا بافلاذه اشتباه شده است. (یادداشت مؤلف) : جام می هستی ّ شیخ است ای فلیو کاندر او می درنگنجد بول دیو. مولوی. هیچ دیوانۀ فلیوی این کند بر بخیلی، عاجزی، کدیه تند؟ مولوی. تا به پای خویش باشند آمده آن فلیوان جانب آتشکده. مولوی
بیهوده و بی فایده. (غیاث، از لطایف). فلاد. (برهان). فلاده. به معنی سرگشته، حیران، سراسیمه و دیوانه است. در فرهنگها به معنی بیهوده نوشته اند و گویا بافلاذه اشتباه شده است. (یادداشت مؤلف) : جام می هستی ّ شیخ است ای فلیو کاندر او می درنگنجد بول دیو. مولوی. هیچ دیوانۀ فلیوی این کند بر بخیلی، عاجزی، کدیه تند؟ مولوی. تا به پای خویش باشند آمده آن فلیوان جانب آتشکده. مولوی