جمع واژۀ بلاغ. (ذیل اقرب الموارد). رجوع به بلاغ شود، تری و نمناکی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : بفرش وجامه توانگر شدم همی پس از آنک بحبس جامۀ من شال بود و فرش بلال نگاه کن که چگونه زید کسی در حبس که فرش و جامۀ او از بلال باشد و شال. مسعودسعد. ، هرچه که حلق را تر گرداند از آب وشیر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شیر. (دهار) (منتهی الارب). و از آنست: انضحوا الرحم ببلالها، أی صلوها بصلتها و ندوها. (منتهی الارب) ، جمع واژۀ بلّه. (منتهی الارب) ، جمع واژۀ بله و آن نادر است. (از ذیل اقرب الموارد از لسان). رجوع به بله شود
جَمعِ واژۀ بَلاغ. (ذیل اقرب الموارد). رجوع به بلاغ شود، تری و نمناکی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : بفرش وجامه توانگر شدم همی پس از آنک بحبس جامۀ من شال بود و فرش بلال نگاه کن که چگونه زید کسی در حبس که فرش و جامۀ او از بلال باشد و شال. مسعودسعد. ، هرچه که حلق را تر گرداند از آب وشیر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شیر. (دهار) (منتهی الارب). و از آنست: انضحوا الرحم ببلالها، أی صلوها بصلتها و ندوها. (منتهی الارب) ، جَمعِ واژۀ بُلّه. (منتهی الارب) ، جَمعِ واژۀ بله و آن نادر است. (از ذیل اقرب الموارد از لسان). رجوع به بله شود
نام آلان است، چون خزران نام خزر: و هرگز هیچکس در آن زمین (روس نرسیده مگر گشتاسف بفرمان پدرش لهراسف در آن وقت که کیخسرو او را بخزران و آلانان فرستاد. (مجمل التواریخ)
نام آلان است، چون خزران نام خزر: و هرگز هیچکس در آن زمین (روس نرسیده مگر گشتاسف بفرمان پدرش لهراسف در آن وقت که کیخسرو او را بخزران و آلانان فرستاد. (مجمل التواریخ)