جدول جو
جدول جو

معنی آغردن - جستجوی لغت در جدول جو

آغردن
نم کردن، خیساندن، تر کردن، آشامیدن، نوشیدن
تصویری از آغردن
تصویر آغردن
فرهنگ فارسی عمید
آغردن
(کَ نَ / نِ کَ دَ)
خوردن. (فرهنگ اسدی، خطی) :
باده خوریم اکنون با دوستان
زآنکه بدین وقت می آغرده به.
خفاف (ازفرهنگ اسدی، خطی)
لغت نامه دهخدا
آغردن
خیساندن نم کردن، خیسیدن نم کشیدن، نوشیدن آشامیدن
تصویری از آغردن
تصویر آغردن
فرهنگ لغت هوشیار
آغردن
((غَ دَ))
خیساندن، نم دادن، آمیختن، سرشتن، نم کشیدن، خیسیدن، تراویدن، آغاریدن
تصویری از آغردن
تصویر آغردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آغاردن
تصویر آغاردن
تر کردن، خیسانیدن، نم کردن، نم کشیدن، خیسیدن، برای مثال پولاد نرم کی شود و شیرین / گرچه در انگبینش بیاغاری (ناصرخسرو - ۴۸۹)
سرشتن، آمیختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزردن
تصویر آزردن
آزار دادن، آزرده کردن، رنجاندن، رنجه ساختن، برای مثال مشو شادمان گر بدی کرده ای / که آزرده گردی گر «آزرده ای» (فردوسی - ۷/۴۴۶ حاشیه)، رنجه شدن، دلتنگ شدن، رنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
چیزی یا کسی را با خود از جایی به جایی یا از نزد کسی به نزد کس دیگر رساندن، پدید کردن، تولید کردن، ظاهر کردن، در میان نهادن، زاییدن، مهیا کردن، آماده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشردن
تصویر آشردن
شورانیدن، درهم کردن، برهم زدن، زیر و رو کردن، درهم ریختن، آمیختن، سرشتن، آشوردن، آشوریدن، فاشورانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغندن
تصویر آغندن
آگندن، آکندن، انباشتن، پر کردن چیزی به زور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغرده
تصویر آغرده
نم دیده، خیسیده، آشامیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشردن
تصویر آشردن
آشوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهردن
تصویر آهردن
آهاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزردن
تصویر آزردن
رنج و اذیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغاردن
تصویر آغاردن
خواهد آغارد بیاغار آغارنده آغارده آغاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغرده
تصویر آغرده
نم کرده خیسیده، خیسانده خیسانیده، نوشیده آشامیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغندن
تصویر آغندن
آکنده، پر کردن چیزی به زور
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی یا کسی را از جایی به جای دیگر یا از نزد کسی بنزددیگری رسانیدن اتیان مقابل بردن، ظاهرکردن پدید کردن، روایت کردن حکایت گفتن قصه گفتن، زاییدن زادن تولید، سبب شدن، نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرغدن
تصویر آرغدن
آشفتن، بخشم رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشردن
تصویر آشردن
((شُ دَ))
آشوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزردن
تصویر آزردن
((زُ دَ))
رنجیدن، رنجانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
((وَ یا وُ دَ))
چیزی یا کسی را از جایی به جای دیگر رساندن، کردن، روایت کردن، حکایت گفتن، زاییدن، به دنیا آوردن، ارزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آغاردن
تصویر آغاردن
((دَ))
آغاریدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آغندن
تصویر آغندن
((غَ دَ))
آکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزردن
تصویر آزردن
اذیت کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
Bring, Fetch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
apporter, chercher
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
приносить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
bringen, holen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
приносити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
przynosić, przynieść
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
带来 , 拿取
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
trazer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
portare, prendere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
traer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آوردن
تصویر آوردن
brengen, halen
دیکشنری فارسی به هلندی