بی نظمی، شلوغی، ازدحام، شور و غوغا، انقلاب، شورش، برهم خوردن اوضاع و شرایط، کثرت جمعیت، شلوغی، ازدحام، بن مضارع آشوبیدن و آشفتن و آشوفتن، پسوند متصل به واژه به معنای آشوبنده مثلاً دل آشوب، شهرآشوب، لشکرآشوب، آسیب
بی نظمی، شلوغی، ازدحام، شور و غوغا، انقلاب، شورش، برهم خوردن اوضاع و شرایط، کثرت جمعیت، شلوغی، ازدحام، بن مضارعِ آشوبیدن و آشفتن و آشوفتن، پسوند متصل به واژه به معنای آشوبنده مثلاً دل آشوب، شهرآشوب، لشکرآشوب، آسیب
دهی از دهستان ماهیدشت پایین بخش مرکزی شهرستان کرمان. سکنۀ آن 260 تن. آب آن از دو رشته قنات. محصولات آنجا غلات و حبوب و صیفی و لبنیات. راه اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان ماهیدشت پایین بخش مرکزی شهرستان کرمان. سکنۀ آن 260 تن. آب آن از دو رشته قنات. محصولات آنجا غلات و حبوب و صیفی و لبنیات. راه اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)