جدول جو
جدول جو

معنی آشناروی - جستجوی لغت در جدول جو

آشناروی
(شْ / شِ)
روشناس. دلنشین. دلپذیر. مقابل دشمن روی:
آشناروی دیدۀ عرفان
گر نداری ز عارفان بستان.
سنائی.
در این عهد از وفا بویی نمانده ست
بعالم آشنارویی نمانده ست.
خاقانی.
بنالم کآرزوبخشی ندیدم
بگریم کآشنارویی ندارم.
خاقانی.
روز و شب آورده ام در معنی بیگانه روی
چون کنم صائب ندارم آشناروی دگر.
صائب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شناوری
تصویر شناوری
عمل شناور، شنا کردن روی آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آنارشی
تصویر آنارشی
هرج و مرج، بی نظمی، وضع جامعه ای که در آن دولت و قانون وجود نداشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
آشنا بودن، آشنا شدن، دوستی، برای مثال سلامی چو بوی خوش آشنایی / برآن مردم دیدۀ روشنایی (حافظ - ۹۸۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشنارو
تصویر آشنارو
معروف، روی شناس، شناخته، برای مثال از این آشناروی تر داستان / خنیده نیامد بر راستان (نظامی۵ - ۷۶۲)یار و دوست، آنکه شایستۀ دوستی و مصاحبت باشد، برای مثال در این عهد از وفا بویی نمانده ست / به عالم آشنارویی نمانده ست (خاقانی - ۷۴۸)مطلوب، خواسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشناور
تصویر آشناور
شناور، شناگر، آب باز، برای مثال به ریگ اندر همی شد مرد تاز آن / چو در غرقاب مرد آشناور (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
(شْ / شِ گَ)
شناوری. سباحت
لغت نامه دهخدا
(شْ / شِ وَ)
شناوری. سباحت
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
چشمارو. حرز. تعویذ. دعای دفع چشم بد. چیزی که جهت دفع چشم زخم از انسان یاحیوان یا خانه و باغ و جز اینها سازند:
چو از تو کس نیابد خوشی و کام
چه روی تو چه چشماروی بر بام.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
باش چشماروی او امروز تو
بعد ازین فرداسپندش سوز تو.
عطار.
هست خورشید رخت زیر نقاب
جملۀ ذرات چشماروی تو.
عطار.
تو هم ای خواجه چشمارویی امروز
چو چشماروی زیبارویی امروز.
عطار
لغت نامه دهخدا
تعویذی که به جهت دفع چشم زخم (از انسان حیوان باغ خانه و جز آنها) سازند حرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشنا روی
تصویر آشنا روی
دلنشی، دلپذیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنارشی
تصویر آنارشی
فرانسوی بنگرید به انارشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
تعارف، معرفت، عرفان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشناور
تصویر آشناور
شناور شناگر سباح آب باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشکاری
تصویر آشکاری
هویدایی، ظهور، پیدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شناوری
تصویر شناوری
عمل شناور شنا کردن روی آب سباحت شناگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشنا وری
تصویر آشنا وری
شناوری سباحت آب بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
شناسایی، شناخت، خویشاوندی، دوستی، آگاهی از امری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آشناوری
تصویر آشناوری
((~. وَ))
کسی که همنشینی با او دلپذیر باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنارشی
تصویر آنارشی
اغتشاش، هرج و مرج، بی نظمی، بی سروسامانی، خودسری مردم، وضع مملکتی که قانون نداشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
Acquaintance, Acquaintanceship, Familiarity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شناوری
تصویر شناوری
Levitation, Flotation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شناوری
تصویر شناوری
wyporność, lewitacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شناوری
تصویر شناوری
flutuação, levitação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
conhecimento, relação de conhecimento, familiaridade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شناوری
تصویر شناوری
浮动 , 悬浮
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
熟人 , 认识关系 , 熟悉
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
знайомство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
znajomość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شناوری
تصویر شناوری
плавучість , левітація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شناوری
تصویر شناوری
Auftrieb, Levitation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
Bekanntschaft, Bekanntschaftsverhältnis, Vertrautheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شناوری
تصویر شناوری
плавание , левитация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
знакомство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
conoscenza, relazione di conoscenza, familiarità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی