جدول جو
جدول جو

معنی آشناوری

آشناوری((~. وَ))
کسی که همنشینی با او دلپذیر باشد
تصویری از آشناوری
تصویر آشناوری
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آشناوری

آشناروی

آشناروی
روشناس. دلنشین. دلپذیر. مقابل دشمن روی:
آشناروی دیدۀ عرفان
گر نداری ز عارفان بستان.
سنائی.
در این عهد از وفا بویی نمانده ست
بعالم آشنارویی نمانده ست.
خاقانی.
بنالم کآرزوبخشی ندیدم
بگریم کآشنارویی ندارم.
خاقانی.
روز و شب آورده ام در معنی بیگانه روی
چون کنم صائب ندارم آشناروی دگر.
صائب
لغت نامه دهخدا

آشناور

آشناور
شناور، شناگر، آب باز، برای مِثال به ریگ اندر همی شد مرد تاز آن / چو در غرقاب مرد آشناور (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۳)
آشناور
فرهنگ فارسی عمید