معنی آشناروی
- آشناروی (شْ / شِ)
- روشناس. دلنشین. دلپذیر. مقابل دشمن روی:
آشناروی دیدۀ عرفان
گر نداری ز عارفان بستان.
سنائی.
در این عهد از وفا بویی نمانده ست
بعالم آشنارویی نمانده ست.
خاقانی.
بنالم کآرزوبخشی ندیدم
بگریم کآشنارویی ندارم.
خاقانی.
روز و شب آورده ام در معنی بیگانه روی
چون کنم صائب ندارم آشناروی دگر.
صائب
