معروف، روی شناس، شناخته، برای مثال از این آشناروی تر داستان / خنیده نیامد بر راستان (نظامی۵ - ۷۶۲)یار و دوست، آنکه شایستۀ دوستی و مصاحبت باشد، برای مثال در این عهد از وفا بویی نمانده ست / به عالم آشنارویی نمانده ست (خاقانی - ۷۴۸)مطلوب، خواستهمعروف، روی شناس، شناخته، برای مِثال از این آشناروی تر داستان / خنیده نیامد برِ راستان (نظامی۵ - ۷۶۲)یار و دوست، آنکه شایستۀ دوستی و مصاحبت باشد، برای مِثال در این عهد از وفا بویی نمانده ست / به عالم آشنارویی نمانده ست (خاقانی - ۷۴۸)مطلوب، خواسته