جدول جو
جدول جو

معنی آشتالو - جستجوی لغت در جدول جو

آشتالو
هلو از انواع هلو، پخته شده و رسیده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلبالو
تصویر آلبالو
میوۀ سرخ رنگ، گرد وکوچک با طعم ترش و مطبوع شبیه گیلاس که مصرف خوراکی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوشتالو
تصویر گوشتالو
گوشت آلود، پرگوشت، فربه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشمالی
تصویر آشمالی
تملق، چاپلوسی، چرب زبانی، خوشامدگویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شفتالو
تصویر شفتالو
میوه ای شبیه هلو و کوچک تر از آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشنارو
تصویر آشنارو
معروف، روی شناس، شناخته، برای مثال از این آشناروی تر داستان / خنیده نیامد بر راستان (نظامی۵ - ۷۶۲)یار و دوست، آنکه شایستۀ دوستی و مصاحبت باشد، برای مثال در این عهد از وفا بویی نمانده ست / به عالم آشنارویی نمانده ست (خاقانی - ۷۴۸)مطلوب، خواسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشمالی
تصویر آشمالی
تملق، چاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
صاحب پشم بسیار دارای موهای زیاد در صورت و بدن
فرهنگ لغت هوشیار
قسمتی میوه خوشبوی و آبدار و گوارا که شبیه به هلو میباشد ولی کوچکتر از آنست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشتالنگ
تصویر آشتالنگ
شتالنگ کعب
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از جنس بادامیها از تیره گل سرخیان و آن نوعی از گیلاس است که میوه آن سرخ و ترش است قراصیا آلی بالی آلوبالو نمتک، میوه درخت آلبالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشتالم
تصویر بشتالم
طفیلی انگل
فرهنگ لغت هوشیار
گوشت آلود: صورت گرد و آفتاب خورده ای داشت که با چشمهای درشت سالم و پیشانی گره دار و بینی گوشتالو مشخص میشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشت لو
تصویر هشت لو
(گنجفه) ورق بازی که دارای هشت خال است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشمالی
تصویر آشمالی
تملق، چاپلوسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آشتالنگ
تصویر آشتالنگ
((لَ))
کعب، استخوان پاشنه پا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلبالو
تصویر آلبالو
آلوبالو، درختی از جنس بادامی ها، از تیره گل سرخیان، میوه آن شبیه گیلاس و مزه آن ترش است
فرهنگ فارسی معین
((شَ))
درختی از تیره گل سرخیان که از گونه های هلو به شمار می رود. میوه اش از هلو کوچک تر است. گل، برگ و دیگر اجزای این گیاه مانند هلوست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوشتالو
تصویر گوشتالو
چاق، فربه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دارای موهای زیاد در صورت و بدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
Furry, Hairy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
poilu
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آشتالو
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
пушистый , волосатый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
pelzig, behaart
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
пухнастий , волохатий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
włochaty, owłosiony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
毛茸茸的 , 多毛的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
peludo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
peloso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
peludo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
harig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
ขนปุกปุย , ขนดก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
berbulu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
फरोंसी , बालों वाला
دیکشنری فارسی به هندی