درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو، میوۀ این گیاه بیضی شکل، زرد رنگ و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود مادۀ چسبناکی که از میوۀ سپستان به دست می آید، مویزه، مویزک عسلی، مویزج عسلی، داروش، دارواش، دبق، شیرینک، سگ پستان، سنگ پستان
درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو، میوۀ این گیاه بیضی شکل، زرد رنگ و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود مادۀ چسبناکی که از میوۀ سپستان به دست می آید، مَویزِه، مَویزَک عَسَلی، مَویزَج عَسَلی، داروَش، دارواش، دِبق، شیرینَک، سَگ پِستان، سَنگ پِستان
آفتابه ای که بدان دست و روی شویند. ابریق. (مهذب الاسماء). تاموره. مطهره: سر فروبرد و آبدستان خواست بازوی شهریار را بربست. عسجدی یا سنائی یا عنصری. درساعت طشت و آبدستان بیاوردند. (تاریخ برامکه). آسمان آورده زرین آبدستان زآفتاب پشت خم پیش سران چون آبدستان آمده. خاقانی. آبدستان در مصراع ثانی این بیت شاید بمعنی ابریق یا خادم و چاکر باشد. من خمش کردم که آمد خوان غیب نک بتان باآبدستان میرسند. مولوی. ، مشربه
آفتابه ای که بدان دست و روی شویند. ابریق. (مهذب الاسماء). تاموره. مطهره: سر فروبرد و آبدستان خواست بازوی شهریار را بربست. عسجدی یا سنائی یا عنصری. درساعت طشت و آبدستان بیاوردند. (تاریخ برامکه). آسمان آورده زرین آبدستان زآفتاب پشت خم پیش سران چون آبدستان آمده. خاقانی. آبدستان در مصراع ثانی این بیت شاید بمعنی ابریق یا خادم و چاکر باشد. من خمش کردم که آمد خوان غیب نک بتان باآبدستان میرسند. مولوی. ، مشربه
دهی است از بخش حومه شهرستان ارومیه دارای 120 تن سکنه. محصول عمده اش غله، انگور، توتون، چغندر و حبوب است. آب آن از رود خانه شهرچای است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از بخش حومه شهرستان ارومیه دارای 120 تن سکنه. محصول عمده اش غله، انگور، توتون، چغندر و حبوب است. آب آن از رود خانه شهرچای است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان سربند بالا، بخش سربند شهرستان اراک. واقع در 44هزارگزی باختر آستانه و 10هزارگزی باختر شوسۀ قدیم بروجرد به اراک. دامنه و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 118 تن است. آب آن از قناتهای کوهستانی تأمین میشود. محصولات آنجا غلات، بنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان سربند بالا، بخش سربند شهرستان اراک. واقع در 44هزارگزی باختر آستانه و 10هزارگزی باختر شوسۀ قدیم بروجرد به اراک. دامنه و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 118 تن است. آب آن از قناتهای کوهستانی تأمین میشود. محصولات آنجا غلات، بنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
سنگلاخ. (فرهنگ اسدی). زمینی پر از سنگ. (یادداشت بخط مؤلف). زمین و جایی که انبوه از سنگ باشد و خاک نداشته باشد. (ناظم الاطباء) : سرگشته دلی دارم در پای جهان مفکن نارنج بسنگستان مسپار نگهدارش. خاقانی. بهور هندوان آمد خزینه بسنگستان غم رفت آبگینه. نظامی. در کنار رودخانه ها و سنگستان و زمین ریگ بوم نیکو شود (سفیددار) . (فلاحت نامه)
سنگلاخ. (فرهنگ اسدی). زمینی پر از سنگ. (یادداشت بخط مؤلف). زمین و جایی که انبوه از سنگ باشد و خاک نداشته باشد. (ناظم الاطباء) : سرگشته دلی دارم در پای جهان مفکن نارنج بسنگستان مسپار نگهدارش. خاقانی. بهور هندوان آمد خزینه بسنگستان غم رفت آبگینه. نظامی. در کنار رودخانه ها و سنگستان و زمین ریگ بوم نیکو شود (سفیددار) . (فلاحت نامه)
دهی است جزء دهستان بیات بخش نوران شهرستان ساوه. دارای 142 تن سکنه است. آب آن از رود خانه مزدقان. محصول آنجا غلات، بنشن، انگور، سیب زمینی. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان بیات بخش نوران شهرستان ساوه. دارای 142 تن سکنه است. آب آن از رود خانه مزدقان. محصول آنجا غلات، بنشن، انگور، سیب زمینی. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
باغ یاسمن. (ناظم الاطباء) : سمنستان ترا پربنفشه کرد رواست بنفشه کشت و گلی خوشتر از بنفشه مخواه. فرخی. تا درسمنستان نتوان یافتن سمن چون باد مهرگان ببزد بر سمنستان. فرخی. باد از سمنستان بتک آید بطلایه تا حرب کند با سپه ابر نفایه. منوچهری
باغ یاسمن. (ناظم الاطباء) : سمنستان ترا پربنفشه کرد رواست بنفشه کشت و گلی خوشتر از بنفشه مخواه. فرخی. تا درسمنستان نتوان یافتن سمن چون باد مهرگان ببزد بر سمنستان. فرخی. باد از سمنستان بتک آید بطلایه تا حرب کند با سپه ابر نفایه. منوچهری
جایی که در آن سلاح جنگ نگهداری کنند: چون کیخسرو به همدان فرودآمد و همدان را زینستان ایرانشهر نام بود یعنی خزینۀ سلاحها. (تاریخ قم ص 79). و رجوع به زین شود
جایی که در آن سلاح جنگ نگهداری کنند: چون کیخسرو به همدان فرودآمد و همدان را زینستان ایرانشهر نام بود یعنی خزینۀ سلاحها. (تاریخ قم ص 79). و رجوع به زین شود
نام پدرزن وامق است که عاقبت وامق او را بکشت (در داستان وامق و عذرای عنصری). (سروری) (برهان) : بفرمود تا اسنستان پگاه بیامد بنزدیک رخشنده ماه بدو داد فرخنده دخترش را بگوهر بیاراست اخترش را. عنصری
نام پدرزن وامق است که عاقبت وامق او را بکشت (در داستان وامق و عذرای عنصری). (سروری) (برهان) : بفرمود تا اسنستان پگاه بیامد بنزدیک رخشنده ماه بدو داد فرخنده دخترش را بگوهر بیاراست اخترش را. عنصری
سگستان. سجستان. سگزستان. (معرب از: سگ، سک، سکه (قوم) + ستان، پسوند مکان) نام قدیم آن زرنگ بود پس از مهاجرت سکه ها (سکا، اسکوت، اسکیث، سیت) در زمان فرهاد دوم اشکانی (136- 128 قبل از میلاد) واردوان دوم (127- 124 قبل از میلاد) بطرف جنوب گروهی از آنان در زرنگ مستقر شدند از این زمان زرنگ به نام آنان سکستان خوانده شده. سیستان سرزمینی است که در دنبالۀ کوههای افغانستان قرار گرفته و آن از اراضی شن زاری است که سیلابهای نواحی مجاور در گودالهایش جمع شده و دریاچه ها و باتلاقهای هامون و گودرزه را تشکیل داده است. در خاک سیستان رود هیرمند (هیلمند) جاری است که از کوههای افغانستان سرچشمه میگیرد و وارد خاک ایران میشود. وسعت سیستان 4412 کیلومتر مربع است که از این مقدار حدود 3000 کیلومتر مربع دایر و بقیه باتلاقی است. محصولات سیستان گندم، جو، پنبه و تنباکو بمقدارکم کاشته میشود. مرکز سیستان شهر زابل است. سیستان یکی از انبارهای گندم ایران بود، ولی اخیراً بر اثر سدی که بر رود هیرمند در خاک افغانستان بسته اند آب آن کم شده و سطح کشت در سیستان بسیار تقلیل یافته. رجوع به زابل شود. (فرهنگ فارسی معین). ناحیتی است [بحدود خراسان قصبۀ او را زرنگ خوانند. شهری با حصار است و پیرامن او خندق است که آبش هم از وی برآید واندر وی رودها است و اندر خانه های وی آب روان است وشهر او را پنج در است از آهن و ربض. او باره ای داردو او را سیزده در است و گرمسیر است. و آنجا برف نبود و ایشان را آسیاها است بر باد ساخته و از آنجا جامه های فرش افتد بر کردار طبری و زیلوها بر کردار جهرمی و خرمای خشک. (حدود العالم) : بهرام را از بهر آن سگانشاه گفتندی که بعهد پدرش والی سیستان او بود و سیستان را اصل سگستان است و از این به تازی سجستان نویسند. (فارسنامۀ ابن البلخی صص 65- 66). بیاراسته سیستان چون بهشت گلش مشک سارا بد و زرش خشت. فردوسی. بهمن اسفندیاری کاخ رستم سیستان سیستان را بهمن آسا دادی احسنت ای ملک. خاقانی. ز آتشین تیغی که خاکستر کنددیو سپید شعله ور شیر سیاه سیستان افشانده اند. خاقانی. شنیدم که دزدی درآمد ز دشت بدروازۀ سیستان برگذشت. سعدی. رجوع به آنندراج، جغرافیای سیاسی و طبیعی کیهان، نزهه القلوب و معجم البلدان شود
سگستان. سجستان. سگزستان. (معرب از: سگ، سک، سکه (قوم) + ستان، پسوند مکان) نام قدیم آن زرنگ بود پس از مهاجرت سکه ها (سکا، اسکوت، اسکیث، سیت) در زمان فرهاد دوم اشکانی (136- 128 قبل از میلاد) واردوان دوم (127- 124 قبل از میلاد) بطرف جنوب گروهی از آنان در زرنگ مستقر شدند از این زمان زرنگ به نام آنان سکستان خوانده شده. سیستان سرزمینی است که در دنبالۀ کوههای افغانستان قرار گرفته و آن از اراضی شن زاری است که سیلابهای نواحی مجاور در گودالهایش جمع شده و دریاچه ها و باتلاقهای هامون و گودرزه را تشکیل داده است. در خاک سیستان رود هیرمند (هیلمند) جاری است که از کوههای افغانستان سرچشمه میگیرد و وارد خاک ایران میشود. وسعت سیستان 4412 کیلومتر مربع است که از این مقدار حدود 3000 کیلومتر مربع دایر و بقیه باتلاقی است. محصولات سیستان گندم، جو، پنبه و تنباکو بمقدارکم کاشته میشود. مرکز سیستان شهر زابل است. سیستان یکی از انبارهای گندم ایران بود، ولی اخیراً بر اثر سدی که بر رود هیرمند در خاک افغانستان بسته اند آب آن کم شده و سطح کشت در سیستان بسیار تقلیل یافته. رجوع به زابل شود. (فرهنگ فارسی معین). ناحیتی است [بحدود خراسان قصبۀ او را زرنگ خوانند. شهری با حصار است و پیرامن او خندق است که آبش هم از وی برآید واندر وی رودها است و اندر خانه های وی آب روان است وشهر او را پنج در است از آهن و ربض. او باره ای داردو او را سیزده در است و گرمسیر است. و آنجا برف نبود و ایشان را آسیاها است بر باد ساخته و از آنجا جامه های فرش افتد بر کردار طبری و زیلوها بر کردار جهرمی و خرمای خشک. (حدود العالم) : بهرام را از بهر آن سگانشاه گفتندی که بعهد پدرش والی سیستان او بود و سیستان را اصل سگستان است و از این به تازی سجستان نویسند. (فارسنامۀ ابن البلخی صص 65- 66). بیاراسته سیستان چون بهشت گلش مشک سارا بد و زرش خشت. فردوسی. بهمن اسفندیاری کاخ رستم سیستان سیستان را بهمن آسا دادی احسنت ای ملک. خاقانی. ز آتشین تیغی که خاکستر کنددیو سپید شعله ور شیر سیاه سیستان افشانده اند. خاقانی. شنیدم که دزدی درآمد ز دشت بدروازۀ سیستان برگذشت. سعدی. رجوع به آنندراج، جغرافیای سیاسی و طبیعی کیهان، نزهه القلوب و معجم البلدان شود
دهی جزء دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد. 30000 گزی شمال خاوری هشجین، 14000گزی هروآباد - میانه. کوهستانی. معتدل. سکنۀ آن 1040 تن. شیعه. آب از سه رشته چشمه. محصول غلات، حبوبات و سردرختی. شغل زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان جاجیم بافی. راه مالرو. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی جزء دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد. 30000 گزی شمال خاوری هشجین، 14000گزی هروآباد - میانه. کوهستانی. معتدل. سکنۀ آن 1040 تن. شیعه. آب از سه رشته چشمه. محصول غلات، حبوبات و سردرختی. شغل زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان جاجیم بافی. راه مالرو. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
حامله باردار (انسان و حیوان و گیاه)، یا مثل آبستنان رفتن، سخت بکاهلی و آهستگی راه رفتن، مخفی نهفته نهان. یا آبستن بودن، حامله بودن باردار بودن، آبستن از کسی. رشوه نهانی از کسی گرفته بودن، یا شب آبستن است. وقوع حوادث تازه محتمل است
حامله باردار (انسان و حیوان و گیاه)، یا مثل آبستنان رفتن، سخت بکاهلی و آهستگی راه رفتن، مخفی نهفته نهان. یا آبستن بودن، حامله بودن باردار بودن، آبستن از کسی. رشوه نهانی از کسی گرفته بودن، یا شب آبستن است. وقوع حوادث تازه محتمل است
پارسی تازی گشته سپستان از گیاهان درختی است از تیره گاو زبانیان که دارای برگهای متناوب و گاهی متقابل است. پهنک برگها قلبی شکل و مضرس میباشد میباشد. گلهایش پیوسته جام و سفید یا زردند. میوه اش بشکل آلبالوست و از آن شیره ای لزج و بیمزه استخراج کنند که در تداوی جهت رفع اسهال و ناراحتیهای دستگاه تنفس و سرفه بکار میرود. ارتفاع آن در گونه ها به 9 متر میرسد اطباء الکلبه دبق مخاطه مخیطا
پارسی تازی گشته سپستان از گیاهان درختی است از تیره گاو زبانیان که دارای برگهای متناوب و گاهی متقابل است. پهنک برگها قلبی شکل و مضرس میباشد میباشد. گلهایش پیوسته جام و سفید یا زردند. میوه اش بشکل آلبالوست و از آن شیره ای لزج و بیمزه استخراج کنند که در تداوی جهت رفع اسهال و ناراحتیهای دستگاه تنفس و سرفه بکار میرود. ارتفاع آن در گونه ها به 9 متر میرسد اطباء الکلبه دبق مخاطه مخیطا
آبدستان در خواب خزینه دار و صاحب تدبیر بود که دخل و خرج در دست ا و بود، اگر بیند که پادشاهی آبدستان به وی داد دلیل کند که خزینه دار و مدیر پادشاه بود و اگر او ره کسی دهد هم، بر این قیاس بود. محمد بن سیرین دیدن آبدستان در خواب بر پنج وجه بود: اول: خادم، دوم: خزینه، سوم: مدیر کار، چهارم: فرزند، پنجم: روزی اندک از جایی که امید ندارد. آبدستان درخواب، خامم بود. و اگر بیند که آبدستان او بشکست یا ضایع شد، دلیل کند که زن از وی جدا گردد یا بمیرد. و اگر بیند که از آبدستان آب همی خورد، دلیل کند که وی فرزندی حاصل شود خاصه، که آب را صافی بیند و خوش طعم .
آبدستان در خواب خزینه دار و صاحب تدبیر بود که دخل و خرج در دست ا و بود، اگر بیند که پادشاهی آبدستان به وی داد دلیل کند که خزینه دار و مدیر پادشاه بود و اگر او ره کسی دهد هم، بر این قیاس بود. محمد بن سیرین دیدن آبدستان در خواب بر پنج وجه بود: اول: خادم، دوم: خزینه، سوم: مدیر کار، چهارم: فرزند، پنجم: روزی اندک از جایی که امید ندارد. آبدستان درخواب، خامم بود. و اگر بیند که آبدستان او بشکست یا ضایع شد، دلیل کند که زن از وی جدا گردد یا بمیرد. و اگر بیند که از آبدستان آب همی خورد، دلیل کند که وی فرزندی حاصل شود خاصه، که آب را صافی بیند و خوش طعم .