جدول جو
جدول جو

معنی آزغده - جستجوی لغت در جدول جو

آزغده
(زُ دَ / دِ)
صاحب صحاح الفرس این صورت را ضبط کرده و بدان معنی خشم آلوده میدهد، و ظاهراً مصحف آرغده باشد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آزاده
تصویر آزاده
(دخترانه)
آزاد، رها، دلیر، بی باک، وارسته، عاری از صفات ناپسند اخلاقی، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر رومی بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آسغده
تصویر آسغده
نیم سوز، هیزم نیم سوخته، برای مثال ایستاده میان گرمابه / همچو آسغده در میان تنور (معروفی - شاعران بی دیوان - ۱۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلغده
تصویر آلغده
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرغده
تصویر آرغده
دژم، حریص، آزمند، برای مثال آرغده بر ثنای تو جان من است از آنک / پروردۀ مکارم اخلاق تو منم (منوچهری - ۲۱۲)
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
آزاردیده، رنجیده، رنجه شده، دلتنگ، ملول، جراحت دیده، برای مثال مشو شادمان گر بدی کرده ای / که «آزرده» گردی گر آزرده ای (فردوسی - ۷/۴۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزاده
تصویر آزاده
آزاد، اسیر جنگی ایرانی آزاد شده پس از جنگ ایران و عراق، آزادمرد، جوانمرد، اصیل و نجیب، وارسته، برای مثال ز مادر همه جنگ را زاده ایم / همه بنده ایم ارچه آزاده ایم (فردوسی - ۳/۱۰)، آنکه بندۀ کسی نباشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آسغده
تصویر آسغده
آماده، مهیا، برای مثال جایی که جنگ باشد پذرفته ایم صلح / وآنجا که صلح باشد آسغده ایم جنگ (سوزنی - لغتنامه - آسغده)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلغده
تصویر آلغده
حریص آزمند، خشمگین غضبناک
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بنده کس نباشد حر مقابل بنده عبد، آزاد کرده محرر، اصیل نجیب شریف، صالح حلال زاده، رها مستخلص، خاضع فروتن، فارغ، بی بار، آسوده مرفه، وارسته، ایرانی، اسب گرانمایه اسب پادشاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرغده
تصویر آرغده
آلغده، جنگاور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسغده
تصویر آسغده
ساخته، آماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
رنجیده، ملول، دلتنگ
فرهنگ لغت هوشیار
مفاصل آدمی باشدکه تندشده باشد: گرتب دوزخی بروی نکوست بربهشتی نزغده باشددوست. (عنصری. صحاح الفرس. ص 291)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلغده
تصویر آلغده
((لُ دِ))
برآشفته، خشمگین، آزمند، آرغده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
((زُ دِ))
رنجیده، دلتنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسغده
تصویر آسغده
((سُ دِ))
نیم سوز، هیزم نیم سوخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرغده
تصویر آرغده
((رَ دِ))
برآشفته، خشمگین، آزمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزاده
تصویر آزاده
((دِ))
اصیل، نجیب، رها، فروتن، فارغ، سبک، وارسته، ایرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسغده
تصویر آسغده
((سَ دِ))
آماده، مهیا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
Annoyed, Livid, Sickened, Tormented
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
ennuyé, livide, dégoûté, tourmenté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
molesto, livido, disgustado, atormentado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
नाराज , मुरझाया हुआ , उल्टा , दुःखी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
kesal, pucat, mual, tersiksa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
หงุดหงิด , ซีด , คลื่นไส้ , ทุกข์ทรมาน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
geïrriteerd, bleek, misselijk, gekweld
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
恼怒的 , 苍白的 , 恶心的 , 痛苦的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
irritato, livido, disgustato, tormentato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
irritado, lívido, enjoado, atormentado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
zirytowany, blady, mdłościowy, umęczony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
роздратований , блідий , нудотний , мучений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
verärgert, fahl, angewidert, gequält
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
раздраженный , бледный , тошнотворный , измученный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آزرده
تصویر آزرده
מרוגז , חיוור , מַגְעִיל , סובל
دیکشنری فارسی به عبری