جدول جو
جدول جو

معنی آزرمگن - جستجوی لغت در جدول جو

آزرمگن(زَ گِ)
باحیا. مؤدب، شرمنده. خجل. شرمسار
لغت نامه دهخدا
آزرمگن
آزرمگین
تصویری از آزرمگن
تصویر آزرمگن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آزرمگان
تصویر آزرمگان
(پسرانه)
با حیا، مودب، سربه زیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فرخزاد سردار ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آگرمان
تصویر آگرمان
موافقت دولتی با آمدن سفیری از طرف دولت دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزرمجو
تصویر آزرمجو
آزرم خواه، باشرم و حیا، عفیف، دادگر، آنکه حرمت دیگران را نگه دارد، احترام کننده، برای مثال کسی کاو تو را نیست آزرمجوی / چه جویی چه خواهی از او آبروی (فردوسی - ۷/۵۸۳ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزردگی
تصویر آزردگی
رنجیدگی، دلتنگی، رنجش، زخم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزرمگین
تصویر آزرمگین
باحیا، باشرم، شرمگین، شرمسار
فرهنگ فارسی عمید
(زَ گِ)
حالت و کیفیت آزرمگن
لغت نامه دهخدا
(زَ)
آزرمگن
لغت نامه دهخدا
تصویری از آگرمان
تصویر آگرمان
پذیرش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزردگی
تصویر آزردگی
صدمه، جراحت، خستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزرمگینی
تصویر آزرمگینی
حالت و کیفیت آزرمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزرمجو
تصویر آزرمجو
باشرم با عفت با آزرم، با تقوی بافضیلت، دادور با نصفت عادل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزرمگنی
تصویر آزرمگنی
حالت و کیفیت آزرمگن آزرمگینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزرم گن
تصویر آزرم گن
با حیا، شرمسار، مودب، شرمنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزرمگین
تصویر آزرمگین
باحیا باشرم، مودب، با فضیلت با تقوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگرمان
تصویر آگرمان
((گْ رِ))
موافقت دولتی با سفارت شخصی از طرف دولت دیگر، پذیرش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزردگی
تصویر آزردگی
((زَ یا زُ دِ))
رنجش، رنجیدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزرمگین
تصویر آزرمگین
باحیا، باشرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزرمجو
تصویر آزرمجو
((ی))
با شرم، کم رو، منصف، عادل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزرمیدن
تصویر آزرمیدن
احترام، بزرگ داشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آزرمین
تصویر آزرمین
باحیا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آزرمگین
تصویر آزرمگین
خجالتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آگرمان
تصویر آگرمان
پذیرش
فرهنگ واژه فارسی سره
باحیا، پرآزرم، خجل، شرم رو، شرمسار، شرمگین، محجوب، باتقوا، عفیف
متضاد: بی حیا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از آزردگی
تصویر آزردگی
Vexation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آزردگی
تصویر آزردگی
vexation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آزردگی
تصویر آزردگی
раздражение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آزردگی
تصویر آزردگی
Ärger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آزردگی
تصویر آزردگی
роздратування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آزردگی
تصویر آزردگی
udręka
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آزردگی
تصویر آزردگی
恼怒
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آزردگی
تصویر آزردگی
vexação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آزردگی
تصویر آزردگی
vessazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آزردگی
تصویر آزردگی
vejación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی