جدول جو
جدول جو

معنی آزخ - جستجوی لغت در جدول جو

آزخ
زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد
سگیل، وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
تصویری از آزخ
تصویر آزخ
فرهنگ فارسی عمید
آزخ
(زَ)
واژو. (زمخشری). بالو. ثؤلول. کوک. اژخ. زخ. زگیل. پالو. سگیل. وارو. و آن برآمدگیهای خرد باشد چند ماشی و بزرگتر، گوشتین برنگ پوست و غیرحساس که بر دستها و گاه بر روی افتد:
آن سرخ عمامه بر سر او
چون آزخ زشت بر سر...-ر.
مرادی.
ازراستی تو خشم خوری دانم
بر بام چشم سخت بود آزخ.
کسائی.
و خداوندان فسون آژخ را بوی (به جو) افسون کنند بماه کاست و بپوشانندش تا آزخ فروریزد. (نوروزنامه).
بگرد عارض آن ماه روی چاه زنخ
سپاه زنگ درآمد بسان مور و ملخ
گل رخانش ز مشک سیاه خالی داشت
چه جرم کرد که گل خار گشت و مشک آزخ ؟
سوزنی
لغت نامه دهخدا
آزخ
برآمدگی کوچک گوشتین برنگ پوست و سفت و سخت و غیرحساس که بر دستها و پاها و روی و اعضاافتد زگیل بالو واژو ثوء لول
فرهنگ لغت هوشیار
آزخ
((زَ))
زگیل، بالو، واژو
تصویری از آزخ
تصویر آزخ
فرهنگ فارسی معین
آزخ
بالو، زگیل
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آزا
تصویر آزا
(پسرانه)
آزار دهنده آسیب رساننده، نام پادشاه مانایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آزر
تصویر آزر
(پسرانه)
نام پدر حضرت ابراهیم (ع)، اسبی که ران دو پای عقبش مشکی و دستهایش به رنگ دیگر است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آدخ
تصویر آدخ
(پسرانه)
خوب، نغز، خجسته، مبارک، میمون (فتحه ت) ، برآمدگی های کوچک تپه مانند روی زمین، تل (ضمه ت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آدخ
تصویر آدخ
خوب، نیکو، نغز، خجسته، میمون، برای مثال گر به شارستان علم اندر بگیری خانه ای / روز خویش امروز و فردا آدخ و میمون کنی (ناصرخسرو۱ - ۴۴۸ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آوخ
تصویر آوخ
آه، وای، آوه، آواه، دریغ، دریغا، افسوس، برای مثال جهان دست جفا بگشاد آوخ / وفا را زور بازویی نمانده ست (خاقانی - ۷۴۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آژخ
تصویر آژخ
گل مژه
زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد، سگیل، وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، ژخ، ثؤلول
فرهنگ فارسی عمید
(زُ)
آنچه از شاخه های درخت خرما و انگور و دیگر درختان ببرند. (برهان). آژغ. آزوغ. آژوغ. ازغ، عمل پیراستن و بریدن شاخه ها و برگها
لغت نامه دهخدا
(اَ)
گاو نر. ارخ
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ)
دانه های سخت باشد که از بدن آدمی برآید و درد نکند و آنرابعربی ثؤلول گویند. (برهان). سلعه. (منتهی الارب). زگیل. زخ. آزخ. آژخ. بالو. صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: ثؤلول، و آنرا بشهر من یعنی گرگان گندمه گویند و اندر بعضی شهرهای خراسان ازخ گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) : ثعران و ثعروران بالضم فیهما، دو ازخ غلاف نرۀ ستور و دو ازخ پستان گوسفند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
شهری است در یازده فرسنگی سمرقند
لغت نامه دهخدا
(وُ)
نام کوهی است بسرحد غربی ایران، میان لادین و مرغاب، نزدیک کوه ماهی هلانه و کوه مورشهیدان
لغت نامه دهخدا
(اَ سا)
برآمدن سینه و درآمدن پشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به المعرب جوالیقی ص 82 شود.
لغت نامه دهخدا
(اَش ش)
تمام بردن.
لغت نامه دهخدا
(بُ)
جمع واژۀ ابزخ وبزخاء. (ناظم الاطباء). رجوع به این دو کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
امر) صیغۀ امر از آزردن:
نگار و صورت آن بت به هند و چین در هم
شکست خامۀ مانی و رندۀ آزر
نگار آزر و مانی غلام صورت اوست
ز من بدین که بگفتم گر آزری آزر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از رزخ
تصویر رزخ
خستن به نیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزغ
تصویر آزغ
آنچه از شاخه های درخت خرما و تاک انگور و درختان دیگر ببرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدخ
تصویر آدخ
خوب، نغز، نیکو، میمون، مسعود، مبارک، خجسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرخ
تصویر آرخ
نزار نام جائی است در گرگان
فرهنگ لغت هوشیار
برآمدگی کوچک گوشتین برنگ پوست و سفت و سخت و غیرحساس که بر دستها و پاها و روی و اعضاافتد زگیل بالو واژو ثوء لول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزخ
تصویر نزخ
آب تیره، چاه بی آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزم
تصویر آزم
ناب، نیش، پرهیزکننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزف
تصویر آزف
شتابنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آژخ
تصویر آژخ
((ژَ))
آزخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزغ
تصویر آزغ
((زُ))
آنچه از شاخه های درخت خرما و تاک انگور و درختان دیگر ببرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آدخ
تصویر آدخ
((دَ))
خوب، نیکو، تل، پشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازخ
تصویر ازخ
((اَ زَ))
برجستگی کوچک روی پوست، زگیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آوخ
تصویر آوخ
((وَ))
نصیب، قسمت، بهره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرخ
تصویر آرخ
نزار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آزم
تصویر آزم
دندان نیش
فرهنگ واژه فارسی سره