امر) صیغۀ امر از آزردن: نگار و صورت آن بت به هند و چین در هم شکست خامۀ مانی و رندۀ آزر نگار آزر و مانی غلام صورت اوست ز من بدین که بگفتم گر آزری آزر. سوزنی
اسبی که هر دو ران سپید دارد و دو پای پیشین سیاه یا برنگی دیگر، اسب که سرین وی سپید بود. (مهذب الاسماء) ، دشنام گونه ای که معنی آن کج طبع یا لنگ یا خرف یا مخطی است
نام پدر ابراهیم پیغامبر علیه السلام. و او را آزر بت گر و آزر بت تراش نیز گویند: دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند. ناصرخسرو. ابراهیم را چه زیان که آزر پدر اوست و آزررا چه سود که ابراهیم پسر اوست ؟ (خواجه عبدالله انصاری). نگار و صورت آن بت به هند و چین در هم شکست خامۀ مانی و رندۀ آزر. سوزنی. و سنت جاهلان است که چون بدلیل از خصم فرومانند سلسلۀ خصومت جنبانند چون آزربت تراش که... (گلستان). هنر بنمای اگر داری نه گوهر گل از خارست و ابراهیم از آزر. سعدی. و گفته اند که نام پدر ابراهیم تارخ است و آزر عم ابراهیم است، نام بتی. (مهذب الاسماء) (ربنجنی) ، نام بتی که تارخ پدر ابراهیم سادن و خادم او بوده است