جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آژخ

آژخ

آژخ
برآمدگی کوچک گوشتین برنگ پوست و سفت و سخت و غیرحساس که بر دستها و پاها و روی و اعضاافتد زگیل بالو واژو ثوء لول
فرهنگ لغت هوشیار

آژخ

آژخ
گل مژه
زِگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد، سِگیل، وِردان، واروک، واژو، بالو، تاشکِل، گَندُمِه، آزَخ، زَخ، زوخ، ژَخ، ثُؤلول
آژخ
فرهنگ فارسی عمید

آدخ

آدخ
خوب، نغز، خجسته، مبارک، میمون (فتحه ت) ، برآمدگی های کوچک تپه مانند روی زمین، تل (ضمه ت)
آدخ
فرهنگ نامهای ایرانی

آژن

آژن
در ترکیبات آید و معنی اسم مفعول (آژده) دهد: تیر آژن تیرآژده شمع آژن شمع آژده
فرهنگ لغت هوشیار

آژغ

آژغ
آنچه از شاخه های درخت خرما و تاک انگور و درختان دیگر ببرند
آژغ
فرهنگ لغت هوشیار