جدول جو
جدول جو

معنی آزادبهر - جستجوی لغت در جدول جو

آزادبهر(بَ)
در شاهد زیر ظاهراً به معنی مبرّا و برکنار است:
تو شاد بادی و آزادبهر از چم دهر
عدوت باد ز بار عنا و غم دخدخ.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آزادچهر
تصویر آزادچهر
(دخترانه و پسرانه)
دارای چهره آزادگان، آنکه ظاهری آزاده و بزرگ منشانه دارد، نام یکی از قهرمانان مرزبان نامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آزادبه
تصویر آزادبه
(پسرانه)
انسان سالم و آزاد، آزاد (رها) + به (سالم و خوب)، نام یکی از سرداران ایرانی در قرن دوم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شادبهر
تصویر شادبهر
(دخترانه)
آنکه از شادی بهره دارد، خوشحال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
کشتی گیر رشتۀ کشتی آزاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزادوار
تصویر آزادوار
مانند آزادمردان، آزادمانند، برای مثال زمانه پندی آزادوار داد مرا / زمانه چون نگری سربه سر همه پند است ی به روز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری / بسا کسا که به روز تو آرزومند است (رودکی - ۴۹۴) ، گشاده در هر دو آزادوار / میان کوی کندوری افکنده خوار (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۱)
در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، برای مثال این زند بر چنگ های سغدیان پالیزبان / وآن زند بر نای های لوریان آزادوار (منوچهری - ۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادبهر
تصویر شادبهر
کسی که بهره اش شادی است، آنکه از شادی ها و خوشی های دنیا بهرۀ وافر دارد، خوشحال، شادی بهر، برای مثال یکی روز فارغ دل و شاد بهر / برآسوده بود از هوس های دهر (نظامی۵ - ۸۱۳)، پسر را همی گفت کای شاد بهر / خرت را مبر بامدادان به شهر (سعدی۱ - ۶۷)
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
نام قریه ای از لوراو شهرستانک بایالت طهران
لغت نامه دهخدا
(زادْ)
شهرکی است (از خراسان بنواحی اسفراین) اندر میان بیابان و بانعمت و بر راه گرگان. (حدودالعالم). و میوه خاصه انگور آن بخوبی مشهور است و یاقوت گوید شهری است در اول ناحیۀ جوین یا گویان از طرف قومس از توابع نیشابور - انتهی. ومدفن سیدحسن غزنوی شاعر بدانجاست و ابوموسی ابراهیم بن عبدالرحمن بن سهل آزادواری منسوب بدین قریه است
لغت نامه دهخدا
(زادْ)
نام لحن و نوائی از موسیقی:
صلصل باغی بباغ اندر همی نالد بدرد
بلبل راغی براغ اندر همی نالد بزار
این زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان
وآن زند بر نایهای لوریان آزادوار.
منوچهری.
دستانهای چنگش سبزه بهار باشد
نوروز کیقبادی وآزادوار باشد.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(زادْ)
با خوی و خصلت آزادان. چون آزادمردان:
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
بروز نیک کسان گفت غم مخور زنهار
بسا کسا که بروز تو آرزومند است.
رودکی.
گشاده در هر دو آزادوار
میان کوی کندوری افکنده خوار.
ابوشکور
لغت نامه دهخدا
تصویری از شادبهر
تصویر شادبهر
((بَ))
کسی که قسمت و بهره اش از دنیا شادی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزادوار
تصویر آزادوار
با خوی آزادان، نوایی است در موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
مستقلٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
Freelancer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
travailleur indépendant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
自由职业者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
mfanyakazi huru
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
фрилансер
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
Freiberufler
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
фрилансер
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
آزاد پیشہ ور
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
ফ্রিল্যান্সার
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
프리랜서
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
serbest çalışan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
freelancer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
フリーランサー
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
עוֹצֵר עַצְמָאִי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
स्वतंत्र पेशेवर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
pekerja lepas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
ฟรีแลนซ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
freelancer
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
autónomo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
freelance
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آزادکار
تصویر آزادکار
freelancer
دیکشنری فارسی به هلندی