آرایشگر کسی که دیگران را آرایش کند، آرایش کننده، سلمانی، آرایشکار، کسی که جایی را تزئین و آماده می کند، دکوراتور ادامه... کسی که دیگران را آرایش کند، آرایش کننده، سلمانی، آرایشکار، کسی که جایی را تزئین و آماده می کند، دکوراتور تصویر آرایشگر فرهنگ فارسی عمید
آرایشگر(یِ گَ) زاین. مزیّن. مشّاطه، سلمانی. گرّای ادامه... زاین. مزیِّن. مشّاطه، سلمانی. گرّای لغت نامه دهخدا
آرایشگر آنکه آرایش کند آراینده سلمانی ادامه... آنکه آرایش کند آراینده سلمانی تصویر آرایشگر فرهنگ لغت هوشیار
آرایشگر((یِ گَ)) آن که آرایش کند، سلمانی ادامه... آن که آرایش کند، سلمانی تصویر آرایشگر فرهنگ فارسی معین
آرایشگر آراینده، چهره آرا، مشاطه، پیرایشگر، حلاق، سرتراش، سلمانی ادامه... آراینده، چهره آرا، مشاطه، پیرایشگر، حلاق، سرتراش، سلمانی فرهنگ واژه مترادف متضاد
آرایشگر হেয়ারস্টাইলিস্ট , স্টাইলিস্ট ادامه... হেয়ারস্টাইলিস্ট , স্টাইলিস্ট تصویر آرایشگر دیکشنری فارسی به بنگالی
آرایشگر mrembo, mtengenezaji wa mtindo ادامه... mrembo, mtengenezaji wa mtindo تصویر آرایشگر دیکشنری فارسی به سواحیلی
آرایشگر हेयरस्टाइलिस्ट , स्टाइलिस्ट ادامه... हेयरस्टाइलिस्ट , स्टाइलिस्ट تصویر آرایشگر دیکشنری فارسی به هندی
آرایشگر penata rambut, penata ادامه... penata rambut, penata تصویر آرایشگر دیکشنری فارسی به اندونزیایی
آرایشگر ช่างทำผม , นักออกแบบทรงผม ادامه... ช่างทำผม , นักออกแบบทรงผม تصویر آرایشگر دیکشنری فارسی به تایلندی
آرایشگر parrucchiere, stilista ادامه... parrucchiere, stilista تصویر آرایشگر دیکشنری فارسی به ایتالیایی
آرایشگر cabeleireiro, estilista ادامه... cabeleireiro, estilista تصویر آرایشگر دیکشنری فارسی به پرتغالی