جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رایشگری

رامشگری

رامشگری
عمل رامشگر. مطربی. خنیاگری. مطربی و سازندگی. (شعوری ج 2 ورق 16) :
نه کس دید و نه مرغ و دیو و پری
نه کمتر شد آن بانگ رامشگری.
اسدی.
تو گفتی همه بیشه بزم پری است
درختی ز هر سو به رامشگری است.
اسدی.
، شادی و طرب:
بفر تو گفتا همه مهتری است
ابا تو همه رنج رامشگری است.
فردوسی.
نشینند شاهان برامشگری
خورند آب حیوان اسکندری.
نظامی.
این دو نوا نز پی رامشگری است
خطبه ای از بهر زناشوهری است.
نظامی
لغت نامه دهخدا

چالشگری

چالشگری
خودنمایی در برابر حریف، جنگجویی، برای مِثال به چالشگری سوی او راند رخش / بر ابر سیه خنده زد چون درخش (نظامی۵ - ۸۰۱)
چالشگری
فرهنگ فارسی عمید

آرایشگر

آرایشگر
کسی که دیگران را آرایش کند، آرایش کننده، سلمانی، آرایشکار، کسی که جایی را تزئین و آماده می کند، دکوراتور
آرایشگر
فرهنگ فارسی عمید